تو مال منی

پارت ۵۸

که یهو تهیونگ بلند شد و تمام وسیله های دستش ریخت

کوک : تهیونگ چیشد ؟

تهیونگ : معلومه داری چی کار میکنی جونگ کوک میخوای چه بلایی سر اون بدبخت بیاری( یکم بلند)

کوک : تهیونگ تو چرا نگرانشی

تهیونگ : آقای جئون جونگ کوک من از بچگی با ا.ت بزرگ شدم مثل کف دستم میشناسمش درسته دوست تو هستم ولی به عنوان برادر همیشه کنار ا.ت هستم و نمیزارم همچین بلایی سرش بیاری

کوک : یعنی چی تو بخاطر یه دختر، دوستت رو می‌فروشی

تهیونگ : اون دختر بیشتر از تو باهام بوده اون خواهر نداشته من هستش واقعا برات متاسفم جونگ کوک

کوک : باشه هر جور راحتی راه باز جاده دراز ( عصبی )

تهیونگ : میرم یه دقیقه هم اینجا نمی‌مونم چی فکر کردی ( دوستان کوک فقط گفت که یه مرد به عنوان پدر ا.ت وارد خونه شده و یه چیز هایی از همون موضوع کوک به تهیونگ گفته ولی نقشه اصلی رو بهش نگفته)

کوک : برو گمشو

تهیونگ : برات متاسفم

کوک : لازم نکرده تو برای من متاسف باشی
کوک : اون زن منه تو چرا باید نگرانش باشی تو مگه کش میشی ها ( عصبی و بلند )

تهیونگ : همیشه تهاجمی و طلبکارانه صحبت می‌کنی اون خواهر منه من به مامانش قول دادم که مراقبش باشم قول میفهمی چیه

کوک : میفهمم نفهم نیستم

تهیونگ : معلومه باید بدونی همین قول رو به بابا بزرگ حرومzادت دادی

کوک : چی گفتی

تهیونگ : همینی که شنوفتی بابا بزرگت یه حروم.....

حرف تهیونگ با مشتی که کوک بهش زد نصفه موند

کوک : درسته تو دوستمی و حتی شاید فرا تر از دوست ولی حق بی احترامی به خانوادم مخصوصا بابا بزرگم رو بهت نمیدم فهمیدی حروmلقمه ( عصبی و بلند )

تهیونگ خون گوشه لبش رو پاک کرد و گفت

تهیونگ : ا.ت جز خانوادت نیس که میخوای همچین کاری باهاش بکنی بعدشم من حروmلقمه نیستم اون تویی که یه عمر سر سفره مادر ا.ت بزرگ شدی و اون ازت مراقبت کرد ولی تو داری جوابش رو این جوری میدی

کوک : به تو ربطی نداره واقعا میخوای دوستیمون بخاطر یه دختر بی ارزش بی مصرف خراب بشه ها

تهیونگ : حرف دهنت رو بفهم ( بلند ) یادته ما به مامان ا.ت قول دادیم که مراقبش باشیم اما تو داری میزنی زیر قولت من تورو نمیشناسم کوک خیلی عوض شدی من همچین دوستی نمی‌خوام من کوک قبلی رو می‌خوام نه تو

کوک : همینی که هستم برام هم دیگه تو مهم نیستی برو گمشو

تهیونگ : نمیگفتی هم میرفتم

کوک : چه بهتر

تهیونگ داشت می‌رفت که برگشت و گفت

تهیونگ : یادت باشه پشیمون میشی

تهیونگ مکان رو ترک کرد و کوک هم نشست رو صندلی و دستاش رو گذاشت رو سرش و از عصبانیت بلند داد کشید


ویو ا.ت

رفتم تو اتاقم و کلافگی روی تختم ولو شدم که یهو .....
دیدگاه ها (۲۴)

بچه ها می‌خوام پیج رو خصوصی کنم نظرتون چیه و اینکه اگر من خص...

تو مال منی

سلام به همه دوستان میخواستم یه چیزی رو علام کنم من دوشنبه ها...

تو مال منی

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط