﴿فرشته شیطانی ﴾
﴿فرشته شیطانی ﴾
پارت 18
☆........................................................☆
همان جا نشسته بودن هوا کمی گرم بود ولی زیر سایه باعث میشد هوا سرد باشه نوشیدنی را تموم کرده بودن وای ترجیح دادن کمی دیگه هم اونجا بشینن...
یونجون به سمت سانو برگشت و از تو سوال که ذهنش را درگیر کرده بود پرسید ....
"راستی سانو تو دوست دختر هم داشتی؟!"
سانو به چشمان یونجون نگاه کرد و لب زد ...
" نه نداشتم "
یونجون متعجب شد چطور ممکن بود دوست دختر نداشته باشه ...
" نه من مطمهنم تو دوست دختر داشتی !"
سانو کمی فکر کرد انگار که دنبال کلمات میگشت و دوباره به حرف آمد ...
"یادش بخیر یه زمانی جون بودیم یکم دختر باز بودم ولی دوست دختر نداشتم "
یونجون سوالی نگاهش کرد ..
" یعنی میگی دوست دختر نداشتی ؟"
"یس درسته چوب یونجون "
اصلا با عقل جور در نمی یومد خودش چند بار شنیده بود با تلفنن حرف میزد و اسم دختر را صدا میزد و بهش میگفتم عشقم ....
" پس اون دختری که قبلاً باهاش حرف میزدی عشقم عشقم بهش میگفتی کی بود؟!"
سانو متقابلاً جواب داد ...
" ها اونو میگی اون یه دختری بود می خواستم فکر کنه عاشقشم
اونم خنگ بود فکر کرد واقعا دوسش دارم ..."
سانو زد زیر خنده ولی برای یونجون اصلا بامزه نبود من با احساسات یکی بازی بشه ، سانو دوباره لب زد ...
" منو سونگون جرعت حقیقت بازی کردیم اون و من باید این کارو میکردیم ..."
با اخم بهش نگاه کردم ..
" به نظرت کار جالبی کردین؟!"
" اره کار خیلی جالبی کردیم تاز مگه اولین دختریه که این کارو باهاش کردیم کلی دختر دیگه هم بودن "
دوباره خندید انگار که خاطری یادش آمده باشد ...
"یه بار با تانا این کارو کردم بدبخت نمی خواست ناراحتم کنه
گفت باشه صبر کن فکر کنم ... بعد چند روز کلی ازم معذرت خواست و گفت که عاشق هیونجینه و نمیتونه با کسی دیگه ای باشه اونجا تازه فهمیدم از هیونجین خوشش میاد ....
منم بهش گفتم همش شوخی بود کلی کتک خوردم ..."
سانو داشت با خنده برای یونجون داستانش را تعریف میکرد
که صدای آمد به سمت صدا برگشتن دیدن ...
چند تا از پسرای که سانو باهاشون دعوا کرد بود با ماشین به متور سانو زدن ...
هر دو زود از جاشون بلند شدن دویدن به سمت ماشین
ولی ماشین زود حرکت کرد ...یونجون با خشم داد زد ..
" وایسید تخم جنا"
قبل از اینکه ماشین زیاد دور بشه یکی از اون پسرا داد زد ..
" کارم باهات تموم نشده هنوز " و ماشین از اون مکان دور شد قبل از اینکه ماشین زیاد دور بشه یونجون خوااست عکس پلاک ماشین رو بگیره ولی هیچ پلاکی روی ماشین نبود ....
سانو با عصبانیت غرید ..
" چه کصشری شد لعنتی "
یونجون چنگی به مو هایش زد همش تقصیر سانو بود هر جا میره درد سر می سازه ....
" خفه شو لعنتی همش تقصیر خودته "
سانو داد زد ..
ادامه دارد ....
پارت 18
☆........................................................☆
همان جا نشسته بودن هوا کمی گرم بود ولی زیر سایه باعث میشد هوا سرد باشه نوشیدنی را تموم کرده بودن وای ترجیح دادن کمی دیگه هم اونجا بشینن...
یونجون به سمت سانو برگشت و از تو سوال که ذهنش را درگیر کرده بود پرسید ....
"راستی سانو تو دوست دختر هم داشتی؟!"
سانو به چشمان یونجون نگاه کرد و لب زد ...
" نه نداشتم "
یونجون متعجب شد چطور ممکن بود دوست دختر نداشته باشه ...
" نه من مطمهنم تو دوست دختر داشتی !"
سانو کمی فکر کرد انگار که دنبال کلمات میگشت و دوباره به حرف آمد ...
"یادش بخیر یه زمانی جون بودیم یکم دختر باز بودم ولی دوست دختر نداشتم "
یونجون سوالی نگاهش کرد ..
" یعنی میگی دوست دختر نداشتی ؟"
"یس درسته چوب یونجون "
اصلا با عقل جور در نمی یومد خودش چند بار شنیده بود با تلفنن حرف میزد و اسم دختر را صدا میزد و بهش میگفتم عشقم ....
" پس اون دختری که قبلاً باهاش حرف میزدی عشقم عشقم بهش میگفتی کی بود؟!"
سانو متقابلاً جواب داد ...
" ها اونو میگی اون یه دختری بود می خواستم فکر کنه عاشقشم
اونم خنگ بود فکر کرد واقعا دوسش دارم ..."
سانو زد زیر خنده ولی برای یونجون اصلا بامزه نبود من با احساسات یکی بازی بشه ، سانو دوباره لب زد ...
" منو سونگون جرعت حقیقت بازی کردیم اون و من باید این کارو میکردیم ..."
با اخم بهش نگاه کردم ..
" به نظرت کار جالبی کردین؟!"
" اره کار خیلی جالبی کردیم تاز مگه اولین دختریه که این کارو باهاش کردیم کلی دختر دیگه هم بودن "
دوباره خندید انگار که خاطری یادش آمده باشد ...
"یه بار با تانا این کارو کردم بدبخت نمی خواست ناراحتم کنه
گفت باشه صبر کن فکر کنم ... بعد چند روز کلی ازم معذرت خواست و گفت که عاشق هیونجینه و نمیتونه با کسی دیگه ای باشه اونجا تازه فهمیدم از هیونجین خوشش میاد ....
منم بهش گفتم همش شوخی بود کلی کتک خوردم ..."
سانو داشت با خنده برای یونجون داستانش را تعریف میکرد
که صدای آمد به سمت صدا برگشتن دیدن ...
چند تا از پسرای که سانو باهاشون دعوا کرد بود با ماشین به متور سانو زدن ...
هر دو زود از جاشون بلند شدن دویدن به سمت ماشین
ولی ماشین زود حرکت کرد ...یونجون با خشم داد زد ..
" وایسید تخم جنا"
قبل از اینکه ماشین زیاد دور بشه یکی از اون پسرا داد زد ..
" کارم باهات تموم نشده هنوز " و ماشین از اون مکان دور شد قبل از اینکه ماشین زیاد دور بشه یونجون خوااست عکس پلاک ماشین رو بگیره ولی هیچ پلاکی روی ماشین نبود ....
سانو با عصبانیت غرید ..
" چه کصشری شد لعنتی "
یونجون چنگی به مو هایش زد همش تقصیر سانو بود هر جا میره درد سر می سازه ....
" خفه شو لعنتی همش تقصیر خودته "
سانو داد زد ..
ادامه دارد ....
۱.۹k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.