🄹🄴🄾🄽
{جی کی}
یا کانیا رفتیم اسکله و سوار قایق ای خریدم شدیم تا جزیره ی البا فقط ¹ساعته
سوار قایق شدیم و رفتم قایق رو روشن کردم قبلا روندم بلدم
سمت جزیره رفتم البته از روی جی پی اس
کانیا: جونگکووک
جونگکوک: بله
کانیا: میشه وایستی شنا کنم
جونگکوک: اینجا؟
کانیا: اهومممم
جونگکوک: باشه ولی تو لباس نیووردی
کانیا: اوه شت راست میگی
جونگکوک: تیشرت منو بپوش من لباس اوردم
کانیا: مرسیییییی
از اتاق کاپیتان خارج شدم و رفتم شنا کردن کانیا رو تماشا میکردم دلم خواست برم شنا کنم پس میرم
وارد آب شدم
کانیا: طاقت نیووردی
جونگکوو: اهومممم تو سردرت بهتره؟
کانیا: اهوممم
جونگکوک: چون توی بغل من خوابیدیی
کانیا: اصلنممم برو بمیر
جونگکوک: باشهه
خودمو بردم کف دریا فکر نکنم اصلا منو هم دید باشه
کانیا: کوککک کجاییی
.جونگکوک: .....
کانیا: ببین با من از این شوخیا نکن
اروم رفتم بالا و پاهاشو کشیدم دور کمرم و اومدیم روی اب اون با تعجب بهم نگاه میکرد انا نمیدونست نوک نیپل هاش بدجور ادمو تحریک میکنه مخصوصا وقتی به بدن لخت یه مرد بخوره
کانیا: خیلی لاشی ایی
جونگکوک: یبار دیگه بگو
کشیدمش زیر اب همینطور کمرش رو گرفته بودم و پاهاش دور کمرم بود
کانیا: خیلی.....ل..اشی.....ای
دستمو روی بوتیش بردم و اروم اوردمش بالا که شروع کردن به تند تند نفس کشیدن
کانیا: کودن
جونگکوک: واقعااا یه حرف خوب از دهنت در نمیاد
باهم وارد قایق شدیم و یه تیشرت سفید به کانیا دادم و رومو سمت در کردم در چون براق بود اندام کانیا رو به نمایش میزاشت سینه های پر حجمش و رونای درشتش میتونه ارزوی هر زن یا مردی باشه گرچه من ففط اینارو از روی لاشی بودنم میگم وگرنه عاشقش نیستم
رفتم توی اتاق کاپیتان و قایق رو روشن کردم و سمت البا روندم¹ ساعت بعد
جزیره ی قشنگیه ولی پر از پیر مردای خرابه تیشرتم که تا رون کانیا بیشتر نیست راحت میتونن اندامش رو دید بزنن خوبه یه بهونه پیرا شد دعوا کنم
جونگکوک: کانیا برو از لیسا به شلواری چیزی بگیر
کانیا: چرا من راحتم
جونگکوک:باید بهت بگم چرا؟
کاتیا: نمیخوام.
رستشو گرفتم و کشیدمش پشت یه دیوار به خودم چسپوندمش بازم نوک نیپل هاش بدنم رو لمس میکرد همینطور رونایی درشتش
کانیا: داری چیکار میکنی؟
جونگکوک: خوشت میاد ادمای هیز و هوَل دیدت بزنن
کانیا: چی داری میگی
جونگکوک: دارم میگم گمشو شلواری چیزی بپوش بعدشم یه سوتین درست ببند خوشم نمیاد همجات بیرونه
کانیا: کجام بیرونه؟
جونگکوک: نوک سینت بیرونه جئون کانیا خوشم نمیاد فصبی میشم میبینم مردای هیز نگات میکنن(داد عصبی)
کانیا:ب..باشه اروم باش
رفتم داخل خونا ای که اجاره کردیم و از لیسا شرتک گرفتم و رفتم بیرون
جونگکوک: حالا شد ولی ته بازم نیپل هات
کانیا:اشکال نداره
جونگکوک: .........
یا کانیا رفتیم اسکله و سوار قایق ای خریدم شدیم تا جزیره ی البا فقط ¹ساعته
سوار قایق شدیم و رفتم قایق رو روشن کردم قبلا روندم بلدم
سمت جزیره رفتم البته از روی جی پی اس
کانیا: جونگکووک
جونگکوک: بله
کانیا: میشه وایستی شنا کنم
جونگکوک: اینجا؟
کانیا: اهومممم
جونگکوک: باشه ولی تو لباس نیووردی
کانیا: اوه شت راست میگی
جونگکوک: تیشرت منو بپوش من لباس اوردم
کانیا: مرسیییییی
از اتاق کاپیتان خارج شدم و رفتم شنا کردن کانیا رو تماشا میکردم دلم خواست برم شنا کنم پس میرم
وارد آب شدم
کانیا: طاقت نیووردی
جونگکوو: اهومممم تو سردرت بهتره؟
کانیا: اهوممم
جونگکوک: چون توی بغل من خوابیدیی
کانیا: اصلنممم برو بمیر
جونگکوک: باشهه
خودمو بردم کف دریا فکر نکنم اصلا منو هم دید باشه
کانیا: کوککک کجاییی
.جونگکوک: .....
کانیا: ببین با من از این شوخیا نکن
اروم رفتم بالا و پاهاشو کشیدم دور کمرم و اومدیم روی اب اون با تعجب بهم نگاه میکرد انا نمیدونست نوک نیپل هاش بدجور ادمو تحریک میکنه مخصوصا وقتی به بدن لخت یه مرد بخوره
کانیا: خیلی لاشی ایی
جونگکوک: یبار دیگه بگو
کشیدمش زیر اب همینطور کمرش رو گرفته بودم و پاهاش دور کمرم بود
کانیا: خیلی.....ل..اشی.....ای
دستمو روی بوتیش بردم و اروم اوردمش بالا که شروع کردن به تند تند نفس کشیدن
کانیا: کودن
جونگکوک: واقعااا یه حرف خوب از دهنت در نمیاد
باهم وارد قایق شدیم و یه تیشرت سفید به کانیا دادم و رومو سمت در کردم در چون براق بود اندام کانیا رو به نمایش میزاشت سینه های پر حجمش و رونای درشتش میتونه ارزوی هر زن یا مردی باشه گرچه من ففط اینارو از روی لاشی بودنم میگم وگرنه عاشقش نیستم
رفتم توی اتاق کاپیتان و قایق رو روشن کردم و سمت البا روندم¹ ساعت بعد
جزیره ی قشنگیه ولی پر از پیر مردای خرابه تیشرتم که تا رون کانیا بیشتر نیست راحت میتونن اندامش رو دید بزنن خوبه یه بهونه پیرا شد دعوا کنم
جونگکوک: کانیا برو از لیسا به شلواری چیزی بگیر
کانیا: چرا من راحتم
جونگکوک:باید بهت بگم چرا؟
کاتیا: نمیخوام.
رستشو گرفتم و کشیدمش پشت یه دیوار به خودم چسپوندمش بازم نوک نیپل هاش بدنم رو لمس میکرد همینطور رونایی درشتش
کانیا: داری چیکار میکنی؟
جونگکوک: خوشت میاد ادمای هیز و هوَل دیدت بزنن
کانیا: چی داری میگی
جونگکوک: دارم میگم گمشو شلواری چیزی بپوش بعدشم یه سوتین درست ببند خوشم نمیاد همجات بیرونه
کانیا: کجام بیرونه؟
جونگکوک: نوک سینت بیرونه جئون کانیا خوشم نمیاد فصبی میشم میبینم مردای هیز نگات میکنن(داد عصبی)
کانیا:ب..باشه اروم باش
رفتم داخل خونا ای که اجاره کردیم و از لیسا شرتک گرفتم و رفتم بیرون
جونگکوک: حالا شد ولی ته بازم نیپل هات
کانیا:اشکال نداره
جونگکوک: .........
۸.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.