🄹🄴🄾🄽
{جی کی}
بیخیال با چهره ی کانیا رفتم توی خونه ای که برای امروز اجاره کرده بودیم کانیا هم پشت سرم اومد
م.کوک: امممم میخواییم بریم شنا
جونگکوک: ما نمیاییم کانیا لباس نیوورده
لیسا: از لباسای من بهش میدم
جونگکوک: لباسات بدرد خودت میخوره یه تکه پارس فقط
ب.کوک: اومممم باشه اشکالی نداره
کانیا: من میخوام برم دور بزنم همین اطراف
لیسا: خب منم میام
م.کوک: ماهم میزیم شنا بای
ب.کوک: بای بای
جونگکوک: کانیا جون با این لباسات جایی نمیای
کانیا: مگه لباسام چشه؟
جونگکوک: خودت بهتر میدونی
کانیا: جونگکوک تمومش کن دیگه اون فقط برای وقتایی که بدنم خیسههه
لیسا: اوکی فکر کنم فهمیدم مشکلتون چیه
کانیا: مشکل منممم. بخاطر اینکه رفتم توی اب و بعدش سوتین بستم و اینا نوک نیپل هام وقتی به بدن اقا خوردم بدشون اومد
لیسا: نه کانیا داداشم از چیز دیگه اس عصبیه
کانیا: چی
لیسا: بحاطر اینکه مردا نگات میکنن عصبی میشه یجورایی غیرتی میشه
جونگکوک: شعر ور نگو
لیسا: دوروغ نمیگم
کانیا: خب چیکار کنممم
لیسا: برای اینه که سوتین نبستی نیمتنه پوشیدی
کانیا: اره چون اینطوری راحتممم
جونگکوک: اوکی این بحثو تموم کنیم ولی رفتیم بیرون کسی بهت نگاه کرد کصی چیزی گفت خونش پای خودشه
کانیا: باشههه بریم
از خونه خارج شدیم دست کانیا رو گرفتم و قدم میزدیم لیسا هم همش عکس میگرفت و ایناا
کانیا: من گشنمه
جونگکوک: بیا اونجا ساندویچ فروشی هست میریم اونجا
لیسا: بریم
زفتیم از اونجا ساندویچ گرفتیم و توی کوچه ها قدم میزدیم
لیسا: داداش با کانیا کجا اشنا شدی
اوففف همینو کم داشتیم
جونگکوک: اممم اول رقیبم بود بعد توی یه پروژه همکاری کردیم به مرور زمان عاشق هم شدیم
لیسا: اوکی اول چی توی کانیا تورو جذب خودش کرد؟
جونگکوک: فضولی در کار دیگران عیب هست
لیسا: ایششش
کانیا: لیسااا
لیسا:
کانیا: سرم درد میکنه
جونگکوک: میخوای بریم بیمارستان؟
لیسا: اینجا بیمارستان نیست برای بیماری و اینا میبرن خود ایتالیا
جونگکوک: بیا بریم خونه
کانیا: باشهه
اروم اروم سمت خونه رفتیم تا رسیدیم وازد خونه شدم که مامان بابامم اومدن
م.کوک: خوش اومدیمم
ب.کوک: من خیلی خستم میرم توی قایق که برگردیم هتل
م.کوک: برو منم میامم
جونگکوک: لیسا با کانیا برو تو قایق ما منم یکم دیگه میام
لیسا: باشه
وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت اسکله اسکله به خونه نزدیکه پس رود رسیدم
{کانیا}
روی صنولی ای که گوشه ی قایق بود دراز کشیده بودم این قایق اتاق نداره پس باید بیدار بمونم
لیسا: جونگکوکی خوش اومدی
جونگکوک: مرسی کانیا چطوری
کانیا: یکم بهترم ممنون
جونگکوک: صبر کن جی پی اس رو تنظیم کنم میام
لیسا: کانیا دیروزم سردرد داشتی خوبی تو؟
کانیا:اهومم فقط گاهی اوقات بخاطر فکر کردن زیادی سرم درد میگیرع
بیخیال با چهره ی کانیا رفتم توی خونه ای که برای امروز اجاره کرده بودیم کانیا هم پشت سرم اومد
م.کوک: امممم میخواییم بریم شنا
جونگکوک: ما نمیاییم کانیا لباس نیوورده
لیسا: از لباسای من بهش میدم
جونگکوک: لباسات بدرد خودت میخوره یه تکه پارس فقط
ب.کوک: اومممم باشه اشکالی نداره
کانیا: من میخوام برم دور بزنم همین اطراف
لیسا: خب منم میام
م.کوک: ماهم میزیم شنا بای
ب.کوک: بای بای
جونگکوک: کانیا جون با این لباسات جایی نمیای
کانیا: مگه لباسام چشه؟
جونگکوک: خودت بهتر میدونی
کانیا: جونگکوک تمومش کن دیگه اون فقط برای وقتایی که بدنم خیسههه
لیسا: اوکی فکر کنم فهمیدم مشکلتون چیه
کانیا: مشکل منممم. بخاطر اینکه رفتم توی اب و بعدش سوتین بستم و اینا نوک نیپل هام وقتی به بدن اقا خوردم بدشون اومد
لیسا: نه کانیا داداشم از چیز دیگه اس عصبیه
کانیا: چی
لیسا: بحاطر اینکه مردا نگات میکنن عصبی میشه یجورایی غیرتی میشه
جونگکوک: شعر ور نگو
لیسا: دوروغ نمیگم
کانیا: خب چیکار کنممم
لیسا: برای اینه که سوتین نبستی نیمتنه پوشیدی
کانیا: اره چون اینطوری راحتممم
جونگکوک: اوکی این بحثو تموم کنیم ولی رفتیم بیرون کسی بهت نگاه کرد کصی چیزی گفت خونش پای خودشه
کانیا: باشههه بریم
از خونه خارج شدیم دست کانیا رو گرفتم و قدم میزدیم لیسا هم همش عکس میگرفت و ایناا
کانیا: من گشنمه
جونگکوک: بیا اونجا ساندویچ فروشی هست میریم اونجا
لیسا: بریم
زفتیم از اونجا ساندویچ گرفتیم و توی کوچه ها قدم میزدیم
لیسا: داداش با کانیا کجا اشنا شدی
اوففف همینو کم داشتیم
جونگکوک: اممم اول رقیبم بود بعد توی یه پروژه همکاری کردیم به مرور زمان عاشق هم شدیم
لیسا: اوکی اول چی توی کانیا تورو جذب خودش کرد؟
جونگکوک: فضولی در کار دیگران عیب هست
لیسا: ایششش
کانیا: لیسااا
لیسا:
کانیا: سرم درد میکنه
جونگکوک: میخوای بریم بیمارستان؟
لیسا: اینجا بیمارستان نیست برای بیماری و اینا میبرن خود ایتالیا
جونگکوک: بیا بریم خونه
کانیا: باشهه
اروم اروم سمت خونه رفتیم تا رسیدیم وازد خونه شدم که مامان بابامم اومدن
م.کوک: خوش اومدیمم
ب.کوک: من خیلی خستم میرم توی قایق که برگردیم هتل
م.کوک: برو منم میامم
جونگکوک: لیسا با کانیا برو تو قایق ما منم یکم دیگه میام
لیسا: باشه
وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت اسکله اسکله به خونه نزدیکه پس رود رسیدم
{کانیا}
روی صنولی ای که گوشه ی قایق بود دراز کشیده بودم این قایق اتاق نداره پس باید بیدار بمونم
لیسا: جونگکوکی خوش اومدی
جونگکوک: مرسی کانیا چطوری
کانیا: یکم بهترم ممنون
جونگکوک: صبر کن جی پی اس رو تنظیم کنم میام
لیسا: کانیا دیروزم سردرد داشتی خوبی تو؟
کانیا:اهومم فقط گاهی اوقات بخاطر فکر کردن زیادی سرم درد میگیرع
۷.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.