نوریدرزندگی

#نوری‌در‌زندگی
#p1
زمستان سال ۲۰۲۵....
صدا زنگ ساعت به صدا در اومد ساعت هفت رو نشون میداد دستا سفید و نازی رو ساعت فرود اومد تا خاموشش کن و بعد از کلی زدن رو ساعت بلاخره قطع شد چشماشو باز کرد و به اعداد ساعت نگاه کرد ساعت دقیقا هفت بود کمی تکون خورد و کش و قوسی به بدنش داد بلند شد و موهایه رویه صورتش رو کنار زد که بلاخره به خودش اومد
سوفیا:اوه نباید دیر کنم امروز کلی مریض دارم
سوفیا دکتر روانشناس بود و به تازگی تو یکی از بیمارستان های روان درمانی کار میکرد و یا مشاوره میداد سوفیا با بیمار های مختلفی سر و کار داشت از مردی با اختلال دو قطبی تا زنی که سادیسم داشت شاید فکر کنید سادیسم فقط برا مرداس نه هرکی تو زندگی گذشتش دچار بیماری روانی بشه در آینده تبدیل به بدترین بیماری ها میشه سر همینا سوفیا تا لبه مرگ رفت
پرش به سه ماه قبل:
خانومی تقریبا میانسال با بیماری اختلال اعصاب و چند شخصیته بخاطر شدید بودن حالش مجبور شدن ببرنش واسه درمان سوفیا تو اتاقش نشسته بود و پروندهایه مربوط به بیمارهاش رو نگاه میکرد که در اتاقش زده شد
سوفیا:بیا تو
....ببخشید خانوم دکتر ولی بیمار اورژانسی دارید
سوفیا:بزارید بیاد تو
...چشم
طولی نکشید مردی حدودن ۳۰ ساله به همراه خانوم مسنی وارد اتاق شد
....سلام خانوم دکتر
سوفیا از جاش بلند شد و گفت
سوفیا:بیاید بشینید بفرمایید
مرد مادر میانسالش رو رو مبل نشوند و خودشم کنارش نشست زن لبخند عجیبی رو صورتش بود
دختر روبه رو زن نشست
سوفیا:خب میتونم مشکل مادرتونو بدونم
...راستش مادر من چند سال درگیر بیماری اختلال عصاب و بیماری چند شخصیتیه تو این مدتم بیماریش خیلی عود کرده هرجا بود بردیمش خارج از کشور پیش دکترایه خوب ولی هیچ کودوم تاثیری نداشت و.......
دیدگاه ها (۰)

#نوری‌در‌زندگی #pt2و مادر من بعد مرگ پدرم حالش بدتر شد مام م...

#نوری‌در‌زندگی #p3سوفیا:بیمار جدید؟ماریا:آره همه جارو رو سرش...

https://t.me/+D-zdbe0ndUdhZjk0دوباره چنل تلگرام زدم هرکی دار...

چون زیاد پاک کردم قبلی فعلا پاک نمیشه ولی فیک جدید نوشتم چرا...

Part:2۷________________________________(ساعت⁷ صبح به وقت سئو...

love or hate, lost love!! P: 1با باز شدن در اتاقش از فکر بیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط