بگذار آفتاب من

بگذار آفتاب من
پیراهن‌ام باشد و آسمان من
آن کهنه کرباس بی رنگ.

بگذار بر زمین خود بایستم
بر خاکی از براده‌ی الماس و رعشه‌ی درد
بگذار سرزمین‌ام را
زیر پای خود احساس کنم.

👤احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

تو فقط حالم ‌را ‌بپرس !من خودمبه " دوستت دارم "ترجمه اش می ک...

دلبری کردن؛همیشه کار انسان‌ها که نیست...گاه‌گاهی استکانی چای...

☆بعضی وقتا که همه ی تلاشت برای بهبود شرایط به هیچ تبدیل میشه...

هیچوقت نمیتوانی؛چیزی راکه قرار است از دست بدهینگه داریتوفقط ...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط