دوست پسر روانی من
تهیونگ:ام هیچی هیچی بیخیال(توی ذهنش:وای این بیشتر بهش میخوره ده سالش باشهه)
ات:همین بود کارتون
تهیونگ:نه نه من همسایه جدیدتونم و اینکه اومدم بهتون بگم که چیزی لازم داشتید بهم بگید حتما چون دیدم یه خانوم تنهایید
ات:حتما خیلی ممنونم
که یهو لینا تهیونگ و هل داد و پرید بغل ات
ات:اروم تر قشنگمم زشته
لینا:باشه بابا اه
ات:ببخشید میتونم اسمتون رو بپرسم؟
تهیونگ:بله حتما من تهیونگم کیم تهیونگ و شما؟
ات:نمیدونم چرا ولی یهو گفتم:هوانگ ات
که یهو هوانگ هیونجین اعظم از پشت ظاهر شد
هیونجین:سلام خانم هوانگ چخبر؟ (با خنده)
ات:خوبم اقای هوانگ(ات هم خندید)
هیونجین:بیب این دیگه کیه؟اشاره به تهیونگ(هی هی هی به بچم نگو این میزنم تو دهنتا)
ات:درست حرف بزن چاگیا معرفی میکنم تهیونگ همسایه جدید تهیونگ اینم هیونجین پارتنرم هستن
تهیونگ:اها خب من دیگه میرم
ات:خدافظ تهیونگ (براش دست تکون داد و لبخند زد)
تهیونگ:خدافظ اونم (همینکارو کرد)
تهیونگ ویو
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل و محکم بستم اه چرا باید دوستپسر داشته باشه عیب نداره یکاریش میکنم
ادامه داره…….🤍✨
ات:همین بود کارتون
تهیونگ:نه نه من همسایه جدیدتونم و اینکه اومدم بهتون بگم که چیزی لازم داشتید بهم بگید حتما چون دیدم یه خانوم تنهایید
ات:حتما خیلی ممنونم
که یهو لینا تهیونگ و هل داد و پرید بغل ات
ات:اروم تر قشنگمم زشته
لینا:باشه بابا اه
ات:ببخشید میتونم اسمتون رو بپرسم؟
تهیونگ:بله حتما من تهیونگم کیم تهیونگ و شما؟
ات:نمیدونم چرا ولی یهو گفتم:هوانگ ات
که یهو هوانگ هیونجین اعظم از پشت ظاهر شد
هیونجین:سلام خانم هوانگ چخبر؟ (با خنده)
ات:خوبم اقای هوانگ(ات هم خندید)
هیونجین:بیب این دیگه کیه؟اشاره به تهیونگ(هی هی هی به بچم نگو این میزنم تو دهنتا)
ات:درست حرف بزن چاگیا معرفی میکنم تهیونگ همسایه جدید تهیونگ اینم هیونجین پارتنرم هستن
تهیونگ:اها خب من دیگه میرم
ات:خدافظ تهیونگ (براش دست تکون داد و لبخند زد)
تهیونگ:خدافظ اونم (همینکارو کرد)
تهیونگ ویو
در خونه رو باز کردم و رفتم داخل و محکم بستم اه چرا باید دوستپسر داشته باشه عیب نداره یکاریش میکنم
ادامه داره…….🤍✨
- ۶.۳k
- ۲۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط