فیک
#فیک
#نوازش_باد
Part⁴¹
ک در باز شد و مرده اومد تو
▪︎دستاشو ببند
+جونگ وو!
دستمو بستن
▪︎بیرون
بادیگاردا:چشم
رفتن بیرون و آروم آروم اومد نزدیک من
خم شد و فاصله ی ما بین ۱ نفس بود
▪︎یکم بهم حال میدی؟خیلی وقته لباتو حس نکردم
+جونگ...
نداشت حرف بزنم و لباشو گذاشت روی لبم و با ولع می بوسید
نامجون هم با دست و پای بسته شروع ب جواد کشیدن میکرد
▪︎اوممممممم خیلی خوشمزه بودا
+مرتیکه
نامجون همین طور ادامه میداد ک جونگ وو دستشو روی بدنم کشید
+دستتو بکش کنار(با جیغ)
▪︎به این مرتیکه(اشاره کرد به نامجون)بگو وول نخوره وگرنه میکشمش
+نمیتونی این کارو کنی
▪︎میخای ببینی میتونم یا نه
اجازه نداد حرف بزنم ک تفنگی رو در آورد و به سمت نامجون گرفت
+تمومشش کننن(با جیغ و گریه)
▪︎پس همراهی کن
دوباره لباشو گذاشت روی لبم و عوقم گرفته بود میخاستم بیارم بالا سرمو به جهت مخالف تکون میدم ک چونمو گرفت
▪︎بهت گفتم تکون نخور(با داد)
کل بدنم لرزید و چیزی نگفتم وقتی لباشو گذاشت روی لبم تعجب کردم نامجون چرا ساکت شده؟یعنی اونم مقلجزمین بی غیرت شده؟
فک میکنم ۵دیقه بود ک داشت میبوسیدم و کاری از دستم بر نمیاد ک جونگ وو جلوی پام افتاد
نامجون با ی چیزی زده بود توی سر جونگ وو
#نوازش_باد
Part⁴¹
ک در باز شد و مرده اومد تو
▪︎دستاشو ببند
+جونگ وو!
دستمو بستن
▪︎بیرون
بادیگاردا:چشم
رفتن بیرون و آروم آروم اومد نزدیک من
خم شد و فاصله ی ما بین ۱ نفس بود
▪︎یکم بهم حال میدی؟خیلی وقته لباتو حس نکردم
+جونگ...
نداشت حرف بزنم و لباشو گذاشت روی لبم و با ولع می بوسید
نامجون هم با دست و پای بسته شروع ب جواد کشیدن میکرد
▪︎اوممممممم خیلی خوشمزه بودا
+مرتیکه
نامجون همین طور ادامه میداد ک جونگ وو دستشو روی بدنم کشید
+دستتو بکش کنار(با جیغ)
▪︎به این مرتیکه(اشاره کرد به نامجون)بگو وول نخوره وگرنه میکشمش
+نمیتونی این کارو کنی
▪︎میخای ببینی میتونم یا نه
اجازه نداد حرف بزنم ک تفنگی رو در آورد و به سمت نامجون گرفت
+تمومشش کننن(با جیغ و گریه)
▪︎پس همراهی کن
دوباره لباشو گذاشت روی لبم و عوقم گرفته بود میخاستم بیارم بالا سرمو به جهت مخالف تکون میدم ک چونمو گرفت
▪︎بهت گفتم تکون نخور(با داد)
کل بدنم لرزید و چیزی نگفتم وقتی لباشو گذاشت روی لبم تعجب کردم نامجون چرا ساکت شده؟یعنی اونم مقلجزمین بی غیرت شده؟
فک میکنم ۵دیقه بود ک داشت میبوسیدم و کاری از دستم بر نمیاد ک جونگ وو جلوی پام افتاد
نامجون با ی چیزی زده بود توی سر جونگ وو
۸.۱k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.