من عاشق یک مافیا شدم
#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#part_12
کای:داری چیکار میکنی؟!
چرا چاقو دستته
ا/ت:م...من..
همون جا کای چاقو رو از دست ا/ت گرفت و گذاشت زیر گردنش
کای: میخواستی با چاقو منو بکشی؟
ا.ت جواب ندادم چون میدونستم که کارم تمومه
کای بادیگاردهاش رو صدا کرد بادیگارد ها اومدن و ا/ت رو به اتاقش بردن و دست و پای ا/ت رو بستن در رو روی ا/ت قفل کردن
همون لحظه گوشی ا/ت زنگ میخوره جونگکوک زنگ میزنه اما ا/ت نمیتونست جواب بده و کای به اتاق ا/ت میره
کای میبینه که جونگکوک زنگ زده به گوشی ا/ت میره سمت گوشی ا/ت جواب میده
جونگکوک: ا/ت کار کای رو تموم کردی؟
کای:چیه فک کردی من مردم نه کور خوندی از همون اولم میدونستم با ا/ت در رابطه ای
جونگکوک:.....
کای:یه آدرس بهت میدم خودت رو سریع برسون تا کار ا/ت رو تموم نکردم
جونگکوک:باشه
کای گوشی رو قطع میکنه اون شب ا/ت رو میبره یک جایی و شکنجه(کتکش میزنه) میده و تنش کبود میشه
کای:دیگه کارت تمومه
ا/ت:فکر کردی! جونگکوک میاد
کای خنده میکنه و ا/ت تنها میزاره و از کنارش میره
ا/ت: دیگه انقدر که کتک خورده بودم حال نداشتم چشمام سیاهی رفت بعدش بیهوش شدم....
#part_12
کای:داری چیکار میکنی؟!
چرا چاقو دستته
ا/ت:م...من..
همون جا کای چاقو رو از دست ا/ت گرفت و گذاشت زیر گردنش
کای: میخواستی با چاقو منو بکشی؟
ا.ت جواب ندادم چون میدونستم که کارم تمومه
کای بادیگاردهاش رو صدا کرد بادیگارد ها اومدن و ا/ت رو به اتاقش بردن و دست و پای ا/ت رو بستن در رو روی ا/ت قفل کردن
همون لحظه گوشی ا/ت زنگ میخوره جونگکوک زنگ میزنه اما ا/ت نمیتونست جواب بده و کای به اتاق ا/ت میره
کای میبینه که جونگکوک زنگ زده به گوشی ا/ت میره سمت گوشی ا/ت جواب میده
جونگکوک: ا/ت کار کای رو تموم کردی؟
کای:چیه فک کردی من مردم نه کور خوندی از همون اولم میدونستم با ا/ت در رابطه ای
جونگکوک:.....
کای:یه آدرس بهت میدم خودت رو سریع برسون تا کار ا/ت رو تموم نکردم
جونگکوک:باشه
کای گوشی رو قطع میکنه اون شب ا/ت رو میبره یک جایی و شکنجه(کتکش میزنه) میده و تنش کبود میشه
کای:دیگه کارت تمومه
ا/ت:فکر کردی! جونگکوک میاد
کای خنده میکنه و ا/ت تنها میزاره و از کنارش میره
ا/ت: دیگه انقدر که کتک خورده بودم حال نداشتم چشمام سیاهی رفت بعدش بیهوش شدم....
۲۱.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.