از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دختر

از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم، اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را ترک می کند، پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ به این حرکت دختر به او می گوید برو اما مراقب چشم هایم باش!!!
دیدگاه ها (۷)

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه رو...

یوسف پیامبر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط