عشقتصادفی
#عشق_تصادفی
p.29
فردا عصر:
ویو ات:
داشتم یه سری از پرونده ها رو چک میکردم که یه لحظه حواسم پرت شد و زل زدم به پرونده ها که صدای باز شدن در اومد و من سرم رو برگردوندم
تهیونگ بود
ا.ت:
اوا سلااااام
تهیونگ: سلام؛چه خبرا
ا.ت:سلامتی؛ تو چه خبر
تهیونگ: کوک دیشب بهم گفت دیشب چی شد
ا.ت: دختریکه مزخرف اصلا کارش رو دوست نداشتمتهیونگ: نه اونو نمیگم اون چیزایی که توی آشپزخونه بهت گفت
ا.ت: آها اون
تهیونگ: یه نظری بده که برم بهش بگم
ا.ت: هنوز زوده خیلی زود
کم کم ابر های سیاه جلوی پرتو های خورشیدی که داشت غروب میکرد رو گفت و با صدای اولین رعد و برق بارون شروع شد
رفتم و توی یکی از بالکن ها وایستادم و قطره های بارون رو نگاه میکردم و به حرف های دیشب فکر میکردم
درسته که همون لحظه از سرش گذشتم ولی واقعا ذهنم رو درگیر کرده بود
آیا میتونم دوباره به کسی اعتماد کنم و قلبم رو بهش بسپارم؟
بعد از خیانت یو جین میتونم دوباره عاشق باشم؟
اگر دوباره همون اتفاق بیوفته میخوام چی کار کنم؟
آیا میتونم احساسی که باید رو به طور کامل نه فقط برای کوک بلکه برای هر کس دیگه ای که باهاش وارد رابطه میشم برطرف کنم که یه اتفاق اون طوری نیوفته؟
کوک تا اینجایی که ازش شناخت دارم واقعاً خوبه
هر چیزی رو که یو جین نداشت کوک داره
پول ،اخلاق، معتاد نیست، ازش مطمئنم ولی باز نگرانم نمیدونم نگران چی
همه چیز هست همه چیز اوکیه
تو فکر بودم که متوجه اومدن کوک نشدم
اومد و وایستادم جلو در بالکن
کوک: ا.ت هوا سرده بارون هم میزنه سرما میخواری
ا.ت: اومدم
________________________________________________
پارت بعدی پارت آخره
ممنون میشم لایک کنی
p.29
فردا عصر:
ویو ات:
داشتم یه سری از پرونده ها رو چک میکردم که یه لحظه حواسم پرت شد و زل زدم به پرونده ها که صدای باز شدن در اومد و من سرم رو برگردوندم
تهیونگ بود
ا.ت:
اوا سلااااام
تهیونگ: سلام؛چه خبرا
ا.ت:سلامتی؛ تو چه خبر
تهیونگ: کوک دیشب بهم گفت دیشب چی شد
ا.ت: دختریکه مزخرف اصلا کارش رو دوست نداشتمتهیونگ: نه اونو نمیگم اون چیزایی که توی آشپزخونه بهت گفت
ا.ت: آها اون
تهیونگ: یه نظری بده که برم بهش بگم
ا.ت: هنوز زوده خیلی زود
کم کم ابر های سیاه جلوی پرتو های خورشیدی که داشت غروب میکرد رو گفت و با صدای اولین رعد و برق بارون شروع شد
رفتم و توی یکی از بالکن ها وایستادم و قطره های بارون رو نگاه میکردم و به حرف های دیشب فکر میکردم
درسته که همون لحظه از سرش گذشتم ولی واقعا ذهنم رو درگیر کرده بود
آیا میتونم دوباره به کسی اعتماد کنم و قلبم رو بهش بسپارم؟
بعد از خیانت یو جین میتونم دوباره عاشق باشم؟
اگر دوباره همون اتفاق بیوفته میخوام چی کار کنم؟
آیا میتونم احساسی که باید رو به طور کامل نه فقط برای کوک بلکه برای هر کس دیگه ای که باهاش وارد رابطه میشم برطرف کنم که یه اتفاق اون طوری نیوفته؟
کوک تا اینجایی که ازش شناخت دارم واقعاً خوبه
هر چیزی رو که یو جین نداشت کوک داره
پول ،اخلاق، معتاد نیست، ازش مطمئنم ولی باز نگرانم نمیدونم نگران چی
همه چیز هست همه چیز اوکیه
تو فکر بودم که متوجه اومدن کوک نشدم
اومد و وایستادم جلو در بالکن
کوک: ا.ت هوا سرده بارون هم میزنه سرما میخواری
ا.ت: اومدم
________________________________________________
پارت بعدی پارت آخره
ممنون میشم لایک کنی
- ۴۹۷
- ۲۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط