چند پارتی جیمین 🌸💞....
چند پارتی جیمین 🌸💞....
جیمین: الان مگه وقته ناهار نیست تو چرا نمیری چیزی بخوری؟
بورا: من اشتهایی ندارم اگه میشه بگید چجور لباسی دوست دارید..
جیمین:
احساس میکردم حالش خوب نیست رنگش پریده بود بیحال بود معلوم نیست چشه ولی فکر کنم امروزو باید استراحت کنه
«خب راستش من یکم خستم امروزو میرم خونه با ریست حرف میزنم توعم برو استراحت کن معلومه خسته ای..»
بورا: اما خب..
جیمین: مهم نیست برحال توعم ادمی خسته میشی بیا برسونمت خونه
بورا: خیلی ممنون خودم میتونم برم خونه
نمیدونم چرا ولی رفتارش خیلی عوض شده بود فکر میکردم مردی بی احساس باشه ولی اینطور نبود خیلی برام عجیب بود..
جیمین: گفتم سوار شو دیگه
بورا: رفتم سوار ماشین شدم خیلی خجالت میکشیدم دستمو دوره دلم پیچیدم سرم روی شیشه ی ماشین بود و به خیابون نگاه میکردم انقدری خسته بودم که نفهمیدم کی به خواب رفتم...
جیمین: خب ادرسه خونتو بده
وقتی نگاش کردم دیدم خیلی مظلوم خوابیده یعنی انقدر خسته بوده؟؟؟ چطور یه ادم میتونه انقدر کیوت بخوابه! موهای قهوه ای رنگش چشمای درشتش لبای نازش اون واقعا دختری مظلومه!
موهاش روی صورتش بود خیلی اروم با دستم موهاشو پشته گوشش بردم صدای نفساشو میشنیدم کم کم داشت چشمامو باز میکرد سریع به حالت قبلم برگشتم همش توی دلم میگفتم بیدار نشه حداقل به این بهونه به خونم بیاد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت 💙؟
جیمین: الان مگه وقته ناهار نیست تو چرا نمیری چیزی بخوری؟
بورا: من اشتهایی ندارم اگه میشه بگید چجور لباسی دوست دارید..
جیمین:
احساس میکردم حالش خوب نیست رنگش پریده بود بیحال بود معلوم نیست چشه ولی فکر کنم امروزو باید استراحت کنه
«خب راستش من یکم خستم امروزو میرم خونه با ریست حرف میزنم توعم برو استراحت کن معلومه خسته ای..»
بورا: اما خب..
جیمین: مهم نیست برحال توعم ادمی خسته میشی بیا برسونمت خونه
بورا: خیلی ممنون خودم میتونم برم خونه
نمیدونم چرا ولی رفتارش خیلی عوض شده بود فکر میکردم مردی بی احساس باشه ولی اینطور نبود خیلی برام عجیب بود..
جیمین: گفتم سوار شو دیگه
بورا: رفتم سوار ماشین شدم خیلی خجالت میکشیدم دستمو دوره دلم پیچیدم سرم روی شیشه ی ماشین بود و به خیابون نگاه میکردم انقدری خسته بودم که نفهمیدم کی به خواب رفتم...
جیمین: خب ادرسه خونتو بده
وقتی نگاش کردم دیدم خیلی مظلوم خوابیده یعنی انقدر خسته بوده؟؟؟ چطور یه ادم میتونه انقدر کیوت بخوابه! موهای قهوه ای رنگش چشمای درشتش لبای نازش اون واقعا دختری مظلومه!
موهاش روی صورتش بود خیلی اروم با دستم موهاشو پشته گوشش بردم صدای نفساشو میشنیدم کم کم داشت چشمامو باز میکرد سریع به حالت قبلم برگشتم همش توی دلم میگفتم بیدار نشه حداقل به این بهونه به خونم بیاد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت 💙؟
۵۰.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.