خیابان عشق / love street / پارت 13
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_13
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
تهیونگ: کوک رفت اتاقش خوابید منم تورو اوردم اتاقت دیدم حالت خوب نیست پیشت خوابم برد.
چشماش مالوند و گفت: حالا مگه چی شده ممو اینجوری بیدار کردی؟
میرا: خجالت نمیکشی پیش یه دختر میخوابی😐
تهیونگ: یادت رفته خودت گفتی نرم؟
میرا: کی من؟😨😓
تهیونگ: بله
در اتاقم باز شد و جیمین اومد: هی بیا صبحونه..
با دیدن منو تهیونگ کلا خشکش زد
جیمین : ام چیزه .. من .. بعدا مزاحم میشم🚶♂
میرا: بخدا اونجوری ک فک میکنی نیس😢
میرا: هی تو نمیخوای پاشی بری اتاق خودت؟
تهیونگ: نوچ😂
یه بالشت سمتش پرت کردم : یااا میری یا بیام
تهیونگ: باشه باشه میرم 😂😂🚶♂
درو بست رفت
یه بار تو زندگیم مست کردم اونم اینجوری شد..
لباسام عوض کردم ( عکسش میزارم) و رفتم طبقه پایین برای صبحانه.
نشستم کنار تهیونگ و چایی برداشتم
جیمین خیلی آروم با جین: شیپ شیپ😂
تهیونگ: دیگ شوخیتون تکراری نشده؟😐
میرا: راست میگه دیگ بس کنییید😑
کوک: بعد صبحونه سریع فلنگ نبندین یا همتون میخوام حرف بزنم
تهیونگ: چیشده
میرا: منم بمونم؟
کوک: ولش کنید بعد غدا بهتون میگم . میرا توام بمون
یلحظه یجوری شدم نکنه میخواست راجب موندن من حرف بزنه؟
دستم داشت میلرزید کع دست یکی دستم گرفت
تهیونگ بود
با نگاهش یه گرمی خاصی بهم داد
بعد صبحونه هممون رفتیم نشستیم رو کاناپه و کوک هم اومد
جونگکوک: همتون میدونید که الان یک ماهه کمپانی ما فروشش اومده پایین
کمپانی ما گفته باید یکم تنش زیاد کنیم
نامجون: کمپانی گفته؟ چطور به من نگفته؟
کوک: چون سر کمپانی شلوغه
نامجون: یعنی چی مگه میشه به من نگن؟
کوک: میبینی که شده حالا بجای این حرف ها باید یه فکری بکنیم
جین: خب باید چیکار کنیم الان؟
جیمین: من یه ایده ای دارم
کوک: چیه
جیمین: یه عضو جدید
نامجون: کمپانی یسری قوانین داره
جیمین: من صد بار اون ورقه رو خوندم! هیچ چیزی در مورد عضو جدید نگفته
کوک: ایده بدی نیست
میرا: چجوری میخواید عضو جدید بیارید؟
کوک: باید یه آدم خوب باشه ، هیکلش مناسب باشه و صداشم اوکی باشه
جین: دختر باشه بهتره
تهیونگ: دختر؟ خب اگ اینجوریه من یکیو میشناسم
کوک:کی؟
تهیونگ: میرا
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
تهیونگ: کوک رفت اتاقش خوابید منم تورو اوردم اتاقت دیدم حالت خوب نیست پیشت خوابم برد.
چشماش مالوند و گفت: حالا مگه چی شده ممو اینجوری بیدار کردی؟
میرا: خجالت نمیکشی پیش یه دختر میخوابی😐
تهیونگ: یادت رفته خودت گفتی نرم؟
میرا: کی من؟😨😓
تهیونگ: بله
در اتاقم باز شد و جیمین اومد: هی بیا صبحونه..
با دیدن منو تهیونگ کلا خشکش زد
جیمین : ام چیزه .. من .. بعدا مزاحم میشم🚶♂
میرا: بخدا اونجوری ک فک میکنی نیس😢
میرا: هی تو نمیخوای پاشی بری اتاق خودت؟
تهیونگ: نوچ😂
یه بالشت سمتش پرت کردم : یااا میری یا بیام
تهیونگ: باشه باشه میرم 😂😂🚶♂
درو بست رفت
یه بار تو زندگیم مست کردم اونم اینجوری شد..
لباسام عوض کردم ( عکسش میزارم) و رفتم طبقه پایین برای صبحانه.
نشستم کنار تهیونگ و چایی برداشتم
جیمین خیلی آروم با جین: شیپ شیپ😂
تهیونگ: دیگ شوخیتون تکراری نشده؟😐
میرا: راست میگه دیگ بس کنییید😑
کوک: بعد صبحونه سریع فلنگ نبندین یا همتون میخوام حرف بزنم
تهیونگ: چیشده
میرا: منم بمونم؟
کوک: ولش کنید بعد غدا بهتون میگم . میرا توام بمون
یلحظه یجوری شدم نکنه میخواست راجب موندن من حرف بزنه؟
دستم داشت میلرزید کع دست یکی دستم گرفت
تهیونگ بود
با نگاهش یه گرمی خاصی بهم داد
بعد صبحونه هممون رفتیم نشستیم رو کاناپه و کوک هم اومد
جونگکوک: همتون میدونید که الان یک ماهه کمپانی ما فروشش اومده پایین
کمپانی ما گفته باید یکم تنش زیاد کنیم
نامجون: کمپانی گفته؟ چطور به من نگفته؟
کوک: چون سر کمپانی شلوغه
نامجون: یعنی چی مگه میشه به من نگن؟
کوک: میبینی که شده حالا بجای این حرف ها باید یه فکری بکنیم
جین: خب باید چیکار کنیم الان؟
جیمین: من یه ایده ای دارم
کوک: چیه
جیمین: یه عضو جدید
نامجون: کمپانی یسری قوانین داره
جیمین: من صد بار اون ورقه رو خوندم! هیچ چیزی در مورد عضو جدید نگفته
کوک: ایده بدی نیست
میرا: چجوری میخواید عضو جدید بیارید؟
کوک: باید یه آدم خوب باشه ، هیکلش مناسب باشه و صداشم اوکی باشه
جین: دختر باشه بهتره
تهیونگ: دختر؟ خب اگ اینجوریه من یکیو میشناسم
کوک:کی؟
تهیونگ: میرا
_____________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۸.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.