خیابان عشق / love street / پارت 12
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_12
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: از دستم عصبانی؟
کوک: نه برا چی
میرا: آخه بنظر نمیخوای باهام حرف بزنی
کوک: نوپ اینجوری فک میکنی وگرنه من اوکیم
میرا: باشه.. میریم خونه دیگه؟
کوک: مگ میخواستی جای دیگه ای بری؟
میرا: نه آخه میدونی خب چجوری بگم چون من تو شرایط بدی زندگیمو گذروندم هیچوقت نرفتم خوش بگذرونم
کوک: خوش بگذرونی؟
میرا: شهربازی
کوک: آها.. خب اوکی میریم
میرا: واقعاااا؟
کوک: آره
*عین بچه ها شده بود دلم چجوری میومد نه بگم؟*
کوک: میرا بیدار شو رسیدیم مگ بچه کوچولویی که تو ماشین خوابت میبره؟😂
میرا: رسیدیم؟
کوک: آره پیاده شو
میرا:واو چه قشنگه نورا تو شب
کوک: قشنگ تر از من؟😞
میرا: خودتو لوس نکن سریع بریم تا دیر نشده
کوک: مطمنی میخوای انجامش بدی؟
میرا: سر تکون دادن به معنای بله
کوک: باشه
میرا با یک طناب پرت شد پایین
آنقدر جیغ زد که بیهوش شد😂
کوک: بیا این آبو بخور چقدر بهت گفتم نمیخواد بری؟😂
میرا: خیلی ترسناک بود😰
کوک: خب حالا میخوای دوباره بری؟
میرا:نهههههههه😨
***
بعد اون رفتیم شام خوردیم و مست کردیم.
کوک: میرا بسه دیگه نخور
میرا: چی میگی خودت مست تری که
کوک: من مست نیستم!تو مستی
کوک: اون چیه تو آسمون؟😐
میرا: چی ؟
کوک: آدم فضاییها اومدن منو ببرن
میرا: نه من نمیزاااارم
کوک: *بیهوش شد*
میرا هم کمی بعدش کوک برداشت رفت خونه.
صبح/ویو میرا*
نور خورشید خورد به صورتم و چشمام آروم باز کردم .
یه سوزی اومد و منم بیشتر رفتم زیر پتو تا گرم شم
چقدر دیشب حال داد تازه بعدشم مست کردیم و .. راستی چجوری اومدم خونه؟😐
یعنی کوک منو کول کرده؟😳😶
ولش کن بابا فعلا از خوابم میخوام لذت ببرم
داشت چشم هام گرم میشد که دست یکی اومد رو پهلوم.
چشمام باز شد
زیر پتو نگاه کردم دیدم دست یکی واقعااا رو بدنمه؟؟😐😨
برگشتم که با دیدن صورت تهیونگ جا خوردم .
میرا: تهیونگ تو رو تخت من چیکار میکنی؟
تهیونگ: ها؟ یادت نیست مگه؟
بلند شدم و رو تخت نشستم .
میرا: نکنه.. من کاری کردم....؟
تهیونگ: یادت نمیاد واقعا؟ ..
میرا: ن...
تهیونگ: خب دیشب که اومدی خیلی مست بودی و...
________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
میرا: از دستم عصبانی؟
کوک: نه برا چی
میرا: آخه بنظر نمیخوای باهام حرف بزنی
کوک: نوپ اینجوری فک میکنی وگرنه من اوکیم
میرا: باشه.. میریم خونه دیگه؟
کوک: مگ میخواستی جای دیگه ای بری؟
میرا: نه آخه میدونی خب چجوری بگم چون من تو شرایط بدی زندگیمو گذروندم هیچوقت نرفتم خوش بگذرونم
کوک: خوش بگذرونی؟
میرا: شهربازی
کوک: آها.. خب اوکی میریم
میرا: واقعاااا؟
کوک: آره
*عین بچه ها شده بود دلم چجوری میومد نه بگم؟*
کوک: میرا بیدار شو رسیدیم مگ بچه کوچولویی که تو ماشین خوابت میبره؟😂
میرا: رسیدیم؟
کوک: آره پیاده شو
میرا:واو چه قشنگه نورا تو شب
کوک: قشنگ تر از من؟😞
میرا: خودتو لوس نکن سریع بریم تا دیر نشده
کوک: مطمنی میخوای انجامش بدی؟
میرا: سر تکون دادن به معنای بله
کوک: باشه
میرا با یک طناب پرت شد پایین
آنقدر جیغ زد که بیهوش شد😂
کوک: بیا این آبو بخور چقدر بهت گفتم نمیخواد بری؟😂
میرا: خیلی ترسناک بود😰
کوک: خب حالا میخوای دوباره بری؟
میرا:نهههههههه😨
***
بعد اون رفتیم شام خوردیم و مست کردیم.
کوک: میرا بسه دیگه نخور
میرا: چی میگی خودت مست تری که
کوک: من مست نیستم!تو مستی
کوک: اون چیه تو آسمون؟😐
میرا: چی ؟
کوک: آدم فضاییها اومدن منو ببرن
میرا: نه من نمیزاااارم
کوک: *بیهوش شد*
میرا هم کمی بعدش کوک برداشت رفت خونه.
صبح/ویو میرا*
نور خورشید خورد به صورتم و چشمام آروم باز کردم .
یه سوزی اومد و منم بیشتر رفتم زیر پتو تا گرم شم
چقدر دیشب حال داد تازه بعدشم مست کردیم و .. راستی چجوری اومدم خونه؟😐
یعنی کوک منو کول کرده؟😳😶
ولش کن بابا فعلا از خوابم میخوام لذت ببرم
داشت چشم هام گرم میشد که دست یکی اومد رو پهلوم.
چشمام باز شد
زیر پتو نگاه کردم دیدم دست یکی واقعااا رو بدنمه؟؟😐😨
برگشتم که با دیدن صورت تهیونگ جا خوردم .
میرا: تهیونگ تو رو تخت من چیکار میکنی؟
تهیونگ: ها؟ یادت نیست مگه؟
بلند شدم و رو تخت نشستم .
میرا: نکنه.. من کاری کردم....؟
تهیونگ: یادت نمیاد واقعا؟ ..
میرا: ن...
تهیونگ: خب دیشب که اومدی خیلی مست بودی و...
________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۱۱.۶k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.