کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری

‌کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد

خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین
خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

در آب و رنگ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
چو نقشش دست داد اول رقم بر جان سپاران زد

#حافظ‌جان
دیدگاه ها (۹)

در دل و جان خانه کردی عاقبتهر دو را دیوانه کردی عاقبتآمدی کا...

‌بیهوده آزاد می‌کنم،هوس‌های کولیانه‌ام رااز حضور سلطه‌گر نام...

لب ‌هایت رابیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارمچرا که با لب...

آهوان ، ای آهوان دشتهاگاه اگر در معبر گلگشت هاجویباری یافتید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط