وقتی تو خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستی

وقتی تو خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستی


پارت ۷

ویو ا.ت

آماده شدم و سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم

ویو به نیم ساعت بعد
ویو ا.ت

_ رسیدیم به عمارت رسیدیم و پیاده شدیم داشتم میرفتم سمت اتاقم فکر اون دختر از سرم بیرون نمی‌رفت اون اون جلوی من کشته شد که یونگی ناگهان دستم رو گرفت برگشتم به سمتش

+وایسا اول غذا رو بخور بعد

_میل ندارم


+گفتم اول غذات رو بخور بعد یه حرفو ۲ بار تکرار نمیکنم ( با کمی داد)

ویو ا.ت

ترسیدم و رفتم نشستم یونگی به اجوما گفت که برام غذا بیارن

ویو یونگی

غذا رو از دست اجوما گرفتم که اجوما بهم گفت
۲÷پسرم میشه یلحضه بیاین اینجا
بلند شدم و به سمت اجوما رفتم که اجوما بهم گفت
۲÷پسرم خواهش میکنم با این دختر بیچاره یکم بهتر برخورد کن

بدون اینکه چیزی بگم سمت ا.ت رفتم و ظرف غذا رو دستم گرفتم و به سمت دهان ا.ت بردم
که صورتشو اونور کرد و بعد ....
۲ پارت نوشتم خماریی؟؟؟؟..
دیدگاه ها (۱)

وقتی تو خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستیپارت ۸ویو یونگی بدون...

وقتی خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستیپارت۹ که ناگهان در اتاق...

وقتی تو خدمتکار بزرگترین باند مافیا هستیپارت ۶ویو یونگی+ناگه...

وقتی تو خدمتکار بزرگ ترین باند مافیا هستی پارت ۵ویو ا.ت ناگه...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط