«عشق پولی پارت ۲۰»
«عشق پولی پارت ۲۰»
صبح بیدار شدی خیلی خپشحال بودی هی میخواستی ک روزها زود تر تموم شنن تا زود تر بری پیش خانوادت اماده شدی اینبار موهاتو ساده نبستی و صاف کردی و بازش گذاشتی و گذاشتی پشت گوشات و کاراتو کردیو حاضر شدی رفتی بیرون صبحانتونو خوردی هم جیمین هم هیون ی نگاهای عجیبی میکردن ولی ب صورتت نگاه نمیکردن و بهم چشمو ابرو میومدن و تو واقعا نمیدوستی ک منظورشونچیه اهمیت ندادی و صبحانتو خوردی داشتی میرفتی سپار ماشین شی هیون و جیمین هی از پشت بهت نگاه میکردنو باهم حرف میزدن رفتی سوار ماشین شدی اوناهم چن ثانیه بد اومدن و نشست
_ا.ت
+هومم..بله
_میگم از حلقت خوشت نیومده؟؟؟
+نن خیلی خوشگلهه واقعاا دوسش دارممم.چرا میپرسی؟؟
_اخه حلقه رو تو دستات نکردی
+ع.عا خب اره گذاشتمش تو کیفم اخه میگم گم بشه یا....(حرفتو قطع کردی و تن صداتو اوردی پایین)
=یاچی؟(هردوتاشون ی نگاه مرموز کردن)
+خب.خ.خب میگم شاید اذیتم کنن
_مگ ازدواج چیز بدیه ک نخوای حلقه دستت کنی
+خب مگ چی گفتم خب باشه الان میکنم تو دستم
داشتی حلقع رو در میووردی ک بکنی دستت
_هیونچیکارش داری شاید دوست نداره حلقه رو بکنه دستش خب هنوز عادت نکرده.هنوز ۱۷سالشهه(این جمله رو با صدای اروم گفت)ا.ت نمیخواد حلقه رو تو دستت کنی راست میگی شاید اذیتت کنن
اهمیت ندادی و کردی تو دستت و با هیون رفتی ب سمت در ک باز حس کردی ک یکی پشتته روتو برگردوندی ی نکا کردی کسی نبود ک اشنا بیاد راتو ادامه دادی و رفتی تو مدرسه...
صبح بیدار شدی خیلی خپشحال بودی هی میخواستی ک روزها زود تر تموم شنن تا زود تر بری پیش خانوادت اماده شدی اینبار موهاتو ساده نبستی و صاف کردی و بازش گذاشتی و گذاشتی پشت گوشات و کاراتو کردیو حاضر شدی رفتی بیرون صبحانتونو خوردی هم جیمین هم هیون ی نگاهای عجیبی میکردن ولی ب صورتت نگاه نمیکردن و بهم چشمو ابرو میومدن و تو واقعا نمیدوستی ک منظورشونچیه اهمیت ندادی و صبحانتو خوردی داشتی میرفتی سپار ماشین شی هیون و جیمین هی از پشت بهت نگاه میکردنو باهم حرف میزدن رفتی سوار ماشین شدی اوناهم چن ثانیه بد اومدن و نشست
_ا.ت
+هومم..بله
_میگم از حلقت خوشت نیومده؟؟؟
+نن خیلی خوشگلهه واقعاا دوسش دارممم.چرا میپرسی؟؟
_اخه حلقه رو تو دستات نکردی
+ع.عا خب اره گذاشتمش تو کیفم اخه میگم گم بشه یا....(حرفتو قطع کردی و تن صداتو اوردی پایین)
=یاچی؟(هردوتاشون ی نگاه مرموز کردن)
+خب.خ.خب میگم شاید اذیتم کنن
_مگ ازدواج چیز بدیه ک نخوای حلقه دستت کنی
+خب مگ چی گفتم خب باشه الان میکنم تو دستم
داشتی حلقع رو در میووردی ک بکنی دستت
_هیونچیکارش داری شاید دوست نداره حلقه رو بکنه دستش خب هنوز عادت نکرده.هنوز ۱۷سالشهه(این جمله رو با صدای اروم گفت)ا.ت نمیخواد حلقه رو تو دستت کنی راست میگی شاید اذیتت کنن
اهمیت ندادی و کردی تو دستت و با هیون رفتی ب سمت در ک باز حس کردی ک یکی پشتته روتو برگردوندی ی نکا کردی کسی نبود ک اشنا بیاد راتو ادامه دادی و رفتی تو مدرسه...
۶.۵k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.