★Daddy Mafia★
★Daddy Mafia★
†پارت7†
وقتی بیهوش آمدم توی یه خانه کلبیه بودم
که توی جنگل بود ازش معلوم بود متروکه ست
خیلی ترسیده بودم :آهای کی اینجاست کمک
یکی کمکم کنه این در رو باز کنین که در با
شتاب باز شد یه مرد غریبه بود ؟:بیدار شدی
:نه خوابیدم کوری نمبینی بیدارم چرا منو
دزدی سریع منو باز کن ؟:اگه نکنم چی :
خودتت میدانی برا چی من آوردی اینجا امشب
شب عروسیمه؟:شنیدم آقای جعون خیلی روت
حساسه پس منم تورو دزدیم که هر چی
پول داره بکشم بالا :هه دوبار
ویو جونگکوک
رفتم دنبال ا/ت زنگ آرایشگاه رو زدم
_:سلام ببخشید بگین ا/ت بیاد پایین
؟:ا/ت؟؟مگه شما چند ساعت پیش نیامدین
دنبالش_: نه من الان تازه آمدم؟:(خنده)
آقای جعون شوخی باحالی بود_:چی داری
میگی ا/ت نیس (داد)؟:یعنی چه الان میام
پایین آمد پایین ببین آقای جعون خانوم
ا/ت دو ساعت پیش دقیقن دو ساعت پیش
به ما گفتن که شما آمدین رفتن پایین مام
چون مشترکی داشتیم بهش توجه نکردیم
_:دوربینها رو چک کنین همین الان(عربده)
وقتی دوربین رو چک کردیم دیدم اکیپ
سایمون ا/ت بیهوش کردن _: سایمون با من
در میوفتی ببین باهات چیکار کنم رفتم
توی تالار همه مهمانان آمده بودن به همه
قضیه گفتم و رفتم که ا/ت پیدا کنم
ویو ا/ت
خودمو بغل کرده بودم که صدای داد فریاد
شلیک میامد فهمیدم جونگکوک آمده
:جونگکوک جونگکوکککک(داد)
:من اینجام کمک کمک(داد)
_:آمدم امدم....برو کنار میخوام درو بکشم
با به ضربه در چوبی شکست و سریع رفتم
بغل ا/ت _: کاری که باهات نکردن :نه نه
_:من کاری میکنم که ببین زار بزنن که
شب عروسیمون رو بهم زدن :اره(ناراحت)
_:ناراحت نباش من بخاطر تو دنیا رو بهم
میزنم..دوباره عروسی میگیریم : ولی دیگ
مهمانا می قبل نمیاین _:غلط کردن نیاین
:باشه که یکدفعه گوشی جونگکوک زنگ
خورد _:آلو ؟: آلو ارباب هنوز مهمانان نرفتن
نمیاین _: چی باش باشه :چیشدع _: بیا
بریم عروسیمون :مگه مهمان ها نرفتن
_:نه اصن حواسشون نبود من چی گفتم
:باشه رفتیم عروسی و کلی خوش
گذشت همه مهمان ها رفتن مام رفتیم
خانه رفتم توی اتاق که دیدم.....
شرایط
۲۰تا کامنت
۲۰تا لایک
۲۰تا فالو
†پارت7†
وقتی بیهوش آمدم توی یه خانه کلبیه بودم
که توی جنگل بود ازش معلوم بود متروکه ست
خیلی ترسیده بودم :آهای کی اینجاست کمک
یکی کمکم کنه این در رو باز کنین که در با
شتاب باز شد یه مرد غریبه بود ؟:بیدار شدی
:نه خوابیدم کوری نمبینی بیدارم چرا منو
دزدی سریع منو باز کن ؟:اگه نکنم چی :
خودتت میدانی برا چی من آوردی اینجا امشب
شب عروسیمه؟:شنیدم آقای جعون خیلی روت
حساسه پس منم تورو دزدیم که هر چی
پول داره بکشم بالا :هه دوبار
ویو جونگکوک
رفتم دنبال ا/ت زنگ آرایشگاه رو زدم
_:سلام ببخشید بگین ا/ت بیاد پایین
؟:ا/ت؟؟مگه شما چند ساعت پیش نیامدین
دنبالش_: نه من الان تازه آمدم؟:(خنده)
آقای جعون شوخی باحالی بود_:چی داری
میگی ا/ت نیس (داد)؟:یعنی چه الان میام
پایین آمد پایین ببین آقای جعون خانوم
ا/ت دو ساعت پیش دقیقن دو ساعت پیش
به ما گفتن که شما آمدین رفتن پایین مام
چون مشترکی داشتیم بهش توجه نکردیم
_:دوربینها رو چک کنین همین الان(عربده)
وقتی دوربین رو چک کردیم دیدم اکیپ
سایمون ا/ت بیهوش کردن _: سایمون با من
در میوفتی ببین باهات چیکار کنم رفتم
توی تالار همه مهمانان آمده بودن به همه
قضیه گفتم و رفتم که ا/ت پیدا کنم
ویو ا/ت
خودمو بغل کرده بودم که صدای داد فریاد
شلیک میامد فهمیدم جونگکوک آمده
:جونگکوک جونگکوکککک(داد)
:من اینجام کمک کمک(داد)
_:آمدم امدم....برو کنار میخوام درو بکشم
با به ضربه در چوبی شکست و سریع رفتم
بغل ا/ت _: کاری که باهات نکردن :نه نه
_:من کاری میکنم که ببین زار بزنن که
شب عروسیمون رو بهم زدن :اره(ناراحت)
_:ناراحت نباش من بخاطر تو دنیا رو بهم
میزنم..دوباره عروسی میگیریم : ولی دیگ
مهمانا می قبل نمیاین _:غلط کردن نیاین
:باشه که یکدفعه گوشی جونگکوک زنگ
خورد _:آلو ؟: آلو ارباب هنوز مهمانان نرفتن
نمیاین _: چی باش باشه :چیشدع _: بیا
بریم عروسیمون :مگه مهمان ها نرفتن
_:نه اصن حواسشون نبود من چی گفتم
:باشه رفتیم عروسی و کلی خوش
گذشت همه مهمان ها رفتن مام رفتیم
خانه رفتم توی اتاق که دیدم.....
شرایط
۲۰تا کامنت
۲۰تا لایک
۲۰تا فالو
۱۸.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.