★Daddy Mafia★
★Daddy Mafia★
†پارت5†
(فردا)
ویو جونگکوک
از خواب بیدار شدم رفتم توی اتاق ا/ت دیدم
مث پریا خوابیده آمدم بیرون رفتم دوش
گرفتم داشتم صبحونه درست میکردم که
صدای پاهای ا/ت آمد
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم پایین از پله ها که
داشتم پایین می آمدم دیدم داره صبحونه
درست میکنه خیلی جذابه خدایی موهاش
خیس بود و حوله سفید رنگ دور گردنش
بود با یه دستش موهاش با حوله خشک
میکردم با دست دیگش ماهیتابه تخم مرغ
گرفته بود
_:سلام بلد نیس خانومم
+:سلاممممم
_:علیک
نشستم روی صندلی میز که برام تخم مرغ
گذاشت جلوی دستم باهام داشتیم صبحونه
میخوردیم که گوشیش زنگ خورد
_:هوم بنال
؟:ارباب آزادش کردیم
_:باش
قطع کرد گوشیو بعد گذاشتش روی میز
_:مادرت آزاد کردم
+:آها باشه
(بعد صبحونه)
_:بیب حاضر شو باید بریم بازار
+:باشه
داشتم لباس میپوشیدم که آمد تو
+:ععععع نههه توووووووو
_:من اول آخر که میبینم
+:بروووو بیرونننننننن
_:باشه سریع بپوش دیگ
پوشیدم و رفتم پایین رفتیم بازار یه پاساژ
که خیلی گرون قیمت بود که رفتیم تو کره
کره پاساژ آمد پایین +:چرا کره کره آمد پایین
_:بخاطر اینکه بیبم راحت باشه اول رفتیم
توی لباس عروس فروشی گرون قیمت ترین
انتخاب کرد خودش که زرع هاش از الماس
بود بعد رفتیم کت شلوار گرفت رفتیم طلا
فروشی که یه آنگشتر که الماس روش بود
برام خرید و چندتا گردبند دستبند و رفتیم
بیرون سوار ماشین شدیم +:چرا من دقت
نکرده بودم هر روز تو یه ماشین میاری
_:اره بیب همش برای توعه+:ایش
رفتیم خانه اون رفت توی اتاق کارش
منم وسایل ها رو چیدم بعد حوصله هم
سر رفت رفتم مجسمه بسازم همه چیز
درست کردم که جونگکوک آمد
_:عااا بیب نگو که پایین تنه ددیت درست
نکردی+:چرا باید پایین تنه تورو درست کنم
_:اون شکلی درستش کن که پایین تنه من تو
مال توعه+خفه شووو بابا _فردا شبم ببینم
میتوانی اینو به بگی ورفت
شب شد شأم خوردیم رفتم که بخوابم که
جونگکوک از پشت آمد بغلم کرد +:الان دقیقن
چه غلطی میکنی _:هیش و خوابم برود تا
اینکه نصفه شب یه چیزی روی و......
شرایط
فالورم تا 90 بره
†پارت5†
(فردا)
ویو جونگکوک
از خواب بیدار شدم رفتم توی اتاق ا/ت دیدم
مث پریا خوابیده آمدم بیرون رفتم دوش
گرفتم داشتم صبحونه درست میکردم که
صدای پاهای ا/ت آمد
ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم رفتم پایین از پله ها که
داشتم پایین می آمدم دیدم داره صبحونه
درست میکنه خیلی جذابه خدایی موهاش
خیس بود و حوله سفید رنگ دور گردنش
بود با یه دستش موهاش با حوله خشک
میکردم با دست دیگش ماهیتابه تخم مرغ
گرفته بود
_:سلام بلد نیس خانومم
+:سلاممممم
_:علیک
نشستم روی صندلی میز که برام تخم مرغ
گذاشت جلوی دستم باهام داشتیم صبحونه
میخوردیم که گوشیش زنگ خورد
_:هوم بنال
؟:ارباب آزادش کردیم
_:باش
قطع کرد گوشیو بعد گذاشتش روی میز
_:مادرت آزاد کردم
+:آها باشه
(بعد صبحونه)
_:بیب حاضر شو باید بریم بازار
+:باشه
داشتم لباس میپوشیدم که آمد تو
+:ععععع نههه توووووووو
_:من اول آخر که میبینم
+:بروووو بیرونننننننن
_:باشه سریع بپوش دیگ
پوشیدم و رفتم پایین رفتیم بازار یه پاساژ
که خیلی گرون قیمت بود که رفتیم تو کره
کره پاساژ آمد پایین +:چرا کره کره آمد پایین
_:بخاطر اینکه بیبم راحت باشه اول رفتیم
توی لباس عروس فروشی گرون قیمت ترین
انتخاب کرد خودش که زرع هاش از الماس
بود بعد رفتیم کت شلوار گرفت رفتیم طلا
فروشی که یه آنگشتر که الماس روش بود
برام خرید و چندتا گردبند دستبند و رفتیم
بیرون سوار ماشین شدیم +:چرا من دقت
نکرده بودم هر روز تو یه ماشین میاری
_:اره بیب همش برای توعه+:ایش
رفتیم خانه اون رفت توی اتاق کارش
منم وسایل ها رو چیدم بعد حوصله هم
سر رفت رفتم مجسمه بسازم همه چیز
درست کردم که جونگکوک آمد
_:عااا بیب نگو که پایین تنه ددیت درست
نکردی+:چرا باید پایین تنه تورو درست کنم
_:اون شکلی درستش کن که پایین تنه من تو
مال توعه+خفه شووو بابا _فردا شبم ببینم
میتوانی اینو به بگی ورفت
شب شد شأم خوردیم رفتم که بخوابم که
جونگکوک از پشت آمد بغلم کرد +:الان دقیقن
چه غلطی میکنی _:هیش و خوابم برود تا
اینکه نصفه شب یه چیزی روی و......
شرایط
فالورم تا 90 بره
۲۰.۳k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.