فصل ۳ شوهر خون اشام من *نابودی مطلق در شب تاریک یتیم خانه
p10
کوک: یاااا اروم باش
لونا: نمیتونممم
کوک: باشه باشه اروم باش*خنده*
لونا: خیله خب غذاتو بخور تا سرد نشده
کوک: چشم
*فلش بک به فردا ساعت ۵صبح*
*ویو لونا*
از خواب پاشدم رفتم سرویس وکارایه لازمم رو انجام دادم
بعد رفتم وخونه رو تمیز کردم
بعدشم صبحانه درست کردمو رفتم کوک ولولا رو بیدار کنم
*پایان ویو*
لونا: کوچولو پاشو
لولا: زندایی فقط یک ربع
لونا: نه پاشو
لولا: چشم*بلند میشه*
لونا: اقایه خواب الو پاشو
کوک: یک ساعت دیگه
لونا: کوکک تهیونگ اینا نیم ساعت دیگه میان
پایان پارت ۱۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.