گل پژمرده
گل پژمرده
پارت بیست و ششم
تهیونگ: مامانت سرطان داره. می سان: چی؟ (زد زیر گریع)تهیونگ: هی هی خوشگلم آروم(بغلش کرد)مامانت خوب میشه باشه؟ تو باید قوی باشی تا مامانت قوی باشه. می سان: ولی مامان میمیره.تهیونگ: هی این چه حرفیه ؟ هان؟ دیگه از این حرفا نزن باشه؟ می سان: باشه هق ...هق تهیونگ:رسیدیم خونه جیمین و کوک .کوک در رو باز کرد.
کوک: عه تهیونگ سلام چطوری؟ می سان جونم بیا ببینم (بغلش کرد) ببینم گریه کردی؟ می سان: اوهوم کوک: چرا؟ می سان: چون که (نذاشت حرفشو بزنه) تهیونگ:امم اول بزار بیایم تو بعد سوال پیچمون کن کوک: عه اره بیاین. جیمین: به به ببین کی اینجاس چه عجب پرسیدی ببینی ما اصن زنده ایم مرده ایم می سان: زنده اید. ( همه زدن زیر خنده غیر از تهیونگ) جیمین: ببینم چیزی شده؟
تهیونگ: امم می سان برو تو اتاقی که عمو ها برات ساختن. ( بچه ها اینجا چون یه اتاق اضافه داشته خونشون اون اتاقو کردن اتاق برا می سان از اول که اومدن پاریس) می سان: باشه کوک: خب میگی یا نه زهره ترک شدم. تهیونگ: باشه . ا/ت سرطان خون داره.(داداش کی اینجوری خبر میده طرف سکته میکنه😂) کوک و جیمین:چی؟ تهیونگ: آره
ولی الان تو بیمارستان تحت درمانه. جیمین: یعنی خوب میشه دیگ؟ تهیونگ: آره فقط باید می سان اینجا باشه و یه چند وقت مامانشو نبینه کوک:باشه خیالت راحت ولی اگر خبری شد به ما خبر بده. تهیونگ: بعد از بیرون اومدن از خونه اون دوتا رفتم سمت خونه و وسایل ا/ت رو برداشتمو به سمت بیمارستان رفتم .براش اتاق گذاشته بودن تو بخش سرطانی ها خوب بود حداقل حوصله اش سر نمیرفت. ( بچه ها سرطان خون یه سرطان خیلی حساسه که باید دور از آلودگی باشه ببینید در این حده که باید تو خوردن غذا و خوراکی شون دقت کنن و هر چی رو نخورن و یه خراش ساده رو دستشون براشون خیلی خطرناکه دکتر ثورا😂😊)
تهیونگ: حال خوشگل من چطوره؟ ا/ت: بد تهیونگ: چرا؟ جاییت درد میکنه؟ خوبی؟ می خوای بگم دکتر بیاد؟ ا/ت: نه تهیونگ خوبم انقدر نگران نباش تهیونگ: خب پس چی شده؟ ا/ت: هیچی فقط من از این جا بدم میاد میخوام برم پیش می سان تهیونگ: اشک گوشه چشمش رو پاک کردم و گفتم زود خوب میشی فقط یکم تحمل کن.
اینم از این پارت بچه ها من مریض شدم کرونا جدید اومده من از اونا گرفتم و خیلی حالم بده هر وقت تونستم پارت های بعد رو میزارم❤️🍓
پارت بیست و ششم
تهیونگ: مامانت سرطان داره. می سان: چی؟ (زد زیر گریع)تهیونگ: هی هی خوشگلم آروم(بغلش کرد)مامانت خوب میشه باشه؟ تو باید قوی باشی تا مامانت قوی باشه. می سان: ولی مامان میمیره.تهیونگ: هی این چه حرفیه ؟ هان؟ دیگه از این حرفا نزن باشه؟ می سان: باشه هق ...هق تهیونگ:رسیدیم خونه جیمین و کوک .کوک در رو باز کرد.
کوک: عه تهیونگ سلام چطوری؟ می سان جونم بیا ببینم (بغلش کرد) ببینم گریه کردی؟ می سان: اوهوم کوک: چرا؟ می سان: چون که (نذاشت حرفشو بزنه) تهیونگ:امم اول بزار بیایم تو بعد سوال پیچمون کن کوک: عه اره بیاین. جیمین: به به ببین کی اینجاس چه عجب پرسیدی ببینی ما اصن زنده ایم مرده ایم می سان: زنده اید. ( همه زدن زیر خنده غیر از تهیونگ) جیمین: ببینم چیزی شده؟
تهیونگ: امم می سان برو تو اتاقی که عمو ها برات ساختن. ( بچه ها اینجا چون یه اتاق اضافه داشته خونشون اون اتاقو کردن اتاق برا می سان از اول که اومدن پاریس) می سان: باشه کوک: خب میگی یا نه زهره ترک شدم. تهیونگ: باشه . ا/ت سرطان خون داره.(داداش کی اینجوری خبر میده طرف سکته میکنه😂) کوک و جیمین:چی؟ تهیونگ: آره
ولی الان تو بیمارستان تحت درمانه. جیمین: یعنی خوب میشه دیگ؟ تهیونگ: آره فقط باید می سان اینجا باشه و یه چند وقت مامانشو نبینه کوک:باشه خیالت راحت ولی اگر خبری شد به ما خبر بده. تهیونگ: بعد از بیرون اومدن از خونه اون دوتا رفتم سمت خونه و وسایل ا/ت رو برداشتمو به سمت بیمارستان رفتم .براش اتاق گذاشته بودن تو بخش سرطانی ها خوب بود حداقل حوصله اش سر نمیرفت. ( بچه ها سرطان خون یه سرطان خیلی حساسه که باید دور از آلودگی باشه ببینید در این حده که باید تو خوردن غذا و خوراکی شون دقت کنن و هر چی رو نخورن و یه خراش ساده رو دستشون براشون خیلی خطرناکه دکتر ثورا😂😊)
تهیونگ: حال خوشگل من چطوره؟ ا/ت: بد تهیونگ: چرا؟ جاییت درد میکنه؟ خوبی؟ می خوای بگم دکتر بیاد؟ ا/ت: نه تهیونگ خوبم انقدر نگران نباش تهیونگ: خب پس چی شده؟ ا/ت: هیچی فقط من از این جا بدم میاد میخوام برم پیش می سان تهیونگ: اشک گوشه چشمش رو پاک کردم و گفتم زود خوب میشی فقط یکم تحمل کن.
اینم از این پارت بچه ها من مریض شدم کرونا جدید اومده من از اونا گرفتم و خیلی حالم بده هر وقت تونستم پارت های بعد رو میزارم❤️🍓
۶.۹k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.