سرنوشت
#سرنوشت
#Part۱۲۴
چند روز گذشته و تهیونگ الان میتونه مث همیشه راه بره موهاشم کوتاه کرده مث همیشه مرتب و تمیز از اتاقش اومد بیرون یه پیراهن سفید که استیناشو یکم داده بود بالا کتی که رو مچ دستش انداخته بود ساعت مچی مشکی که تناسب زیبایی با حلقه تو دستش ایجاد کرده بود
هعی اینو کسی بدزده من چیکار کنم
جلو اومدو دستاشو کمی اورد بالا چرخی زدو گفت
ــ چطور شدم
حرصی شدم این الان بره شرکت همه میخورنش اداشو درآوردمو گفتم
.: زشت شدی از همیشه زشت تر تورو جلو شتر بندازن تحویلت نمیگیره
دست به سینه یوری ایستادو گفت
ــ خوبه خودت میگی منو جلو شتر بندازن تحویلم نمیگیره پس چرا انقد حرص میخوری کمتر جوش بزن پیر میشی
این فقظ میخاست منو حرصی کنه اره باشه دارم برات زبون دراوردی
باحرص گفتم
.: تو پیرم کردی دیگه این چه طرز لباس پوشیدنه
یه تار ابروشو داد بالا و گفت
ــ مگه چشه به این خوبی قیافم دختر کش شده
ایشی گفتمو رومو ازش برگردونم یهو زد زیر خنده با دندون های کلیدشده بسمتش برگشتم و گفتم
.: به چی میخندی چیز خنده داریه بگو ماهم فیض ببریم
یهو دستمو کشید و دستاشو دور کمرم حلقه کردو خنده ای کردو گفت
ــ وایی ا/ت وقتی حسودی میکنی خیلی کیوت میشی
مشت محکمی به بازوش زدمو گفتم
.: اصلانم حسودی نکردم سخت دراشتباهی مگه تو چی داری که باید حسودی کنم
مکثی کردو. گفت
ــ من چی دارم بزار فک کنم عممم قیافم دختر کشه این یک دوم خوشتیپم سوم دستم به دهنم میرسه چهار خونه و ماشین دارم پنچم یه خانوم خوشگل مث شما دارم
فقط نگاش کردم که گفت
ــ ا/ت
.: هوم
ــ باهام ازدواج میکنی
.: اره.. هن نه یعنی چی گفتی...
#Part۱۲۴
چند روز گذشته و تهیونگ الان میتونه مث همیشه راه بره موهاشم کوتاه کرده مث همیشه مرتب و تمیز از اتاقش اومد بیرون یه پیراهن سفید که استیناشو یکم داده بود بالا کتی که رو مچ دستش انداخته بود ساعت مچی مشکی که تناسب زیبایی با حلقه تو دستش ایجاد کرده بود
هعی اینو کسی بدزده من چیکار کنم
جلو اومدو دستاشو کمی اورد بالا چرخی زدو گفت
ــ چطور شدم
حرصی شدم این الان بره شرکت همه میخورنش اداشو درآوردمو گفتم
.: زشت شدی از همیشه زشت تر تورو جلو شتر بندازن تحویلت نمیگیره
دست به سینه یوری ایستادو گفت
ــ خوبه خودت میگی منو جلو شتر بندازن تحویلم نمیگیره پس چرا انقد حرص میخوری کمتر جوش بزن پیر میشی
این فقظ میخاست منو حرصی کنه اره باشه دارم برات زبون دراوردی
باحرص گفتم
.: تو پیرم کردی دیگه این چه طرز لباس پوشیدنه
یه تار ابروشو داد بالا و گفت
ــ مگه چشه به این خوبی قیافم دختر کش شده
ایشی گفتمو رومو ازش برگردونم یهو زد زیر خنده با دندون های کلیدشده بسمتش برگشتم و گفتم
.: به چی میخندی چیز خنده داریه بگو ماهم فیض ببریم
یهو دستمو کشید و دستاشو دور کمرم حلقه کردو خنده ای کردو گفت
ــ وایی ا/ت وقتی حسودی میکنی خیلی کیوت میشی
مشت محکمی به بازوش زدمو گفتم
.: اصلانم حسودی نکردم سخت دراشتباهی مگه تو چی داری که باید حسودی کنم
مکثی کردو. گفت
ــ من چی دارم بزار فک کنم عممم قیافم دختر کشه این یک دوم خوشتیپم سوم دستم به دهنم میرسه چهار خونه و ماشین دارم پنچم یه خانوم خوشگل مث شما دارم
فقط نگاش کردم که گفت
ــ ا/ت
.: هوم
ــ باهام ازدواج میکنی
.: اره.. هن نه یعنی چی گفتی...
۷.۷k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.