فرشتگان مرگ part:15
Part:15
از همه مهم تر من الان توی بغل کسی بودم که جونمو نجات داد یعنی کیم تهیونگ...
اکوما. آروم چرخیدم الان صورتامون روبه روی هم بود
دستمو اوردم بالا تا موهاشو لمس کنم ولی همین که خواستم لمسش کنم سرم به طرز وحشتناکی تیر کشید
و کل اتفاقاتی که افتاده بود از جلوی چشمم رد شد
.ایی سرم *آروم
تهیونگ. با شنیدن صداش چشمامو باز کردم و سریع نشستم
ته. کجات درد میکنه؟میخوای دکترو صدا کنم؟گشنته؟آب میخوای؟
اکوما. با صدای گرفتم گفتم هیش آروم باش خوبم
تهیونگ. نفس عمیقی کشیدم و گفتم بریم صبحانه بخوریم؟
اکوما. آروم سرمو تکون دادم که براید بلندم کردم
یااا خودم میتونم راه برم
ته. حرف نباشه
"ویو جونگکوک"
تقربیا بهتر شده بود
ات. سعی میکردم توی چشماش نگاه نکنم سرم پایین بود و لبمو می گزیدم
کوک. از سرجام بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم
ات. بلافاصله بایه سینی پره غذا و شکلات برگشت
کوک. سینی رو روی تخت گذاشتم و گفتم....
من امده ام وای وای من امده ام 😂
#جونگکوک#تهیونگ#جیمین#یونگی#جین#جیهوپ#نامجون#bts
از همه مهم تر من الان توی بغل کسی بودم که جونمو نجات داد یعنی کیم تهیونگ...
اکوما. آروم چرخیدم الان صورتامون روبه روی هم بود
دستمو اوردم بالا تا موهاشو لمس کنم ولی همین که خواستم لمسش کنم سرم به طرز وحشتناکی تیر کشید
و کل اتفاقاتی که افتاده بود از جلوی چشمم رد شد
.ایی سرم *آروم
تهیونگ. با شنیدن صداش چشمامو باز کردم و سریع نشستم
ته. کجات درد میکنه؟میخوای دکترو صدا کنم؟گشنته؟آب میخوای؟
اکوما. با صدای گرفتم گفتم هیش آروم باش خوبم
تهیونگ. نفس عمیقی کشیدم و گفتم بریم صبحانه بخوریم؟
اکوما. آروم سرمو تکون دادم که براید بلندم کردم
یااا خودم میتونم راه برم
ته. حرف نباشه
"ویو جونگکوک"
تقربیا بهتر شده بود
ات. سعی میکردم توی چشماش نگاه نکنم سرم پایین بود و لبمو می گزیدم
کوک. از سرجام بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم
ات. بلافاصله بایه سینی پره غذا و شکلات برگشت
کوک. سینی رو روی تخت گذاشتم و گفتم....
من امده ام وای وای من امده ام 😂
#جونگکوک#تهیونگ#جیمین#یونگی#جین#جیهوپ#نامجون#bts
۷.۹k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.