کلافه ام از این همه بی فایدگی
کلافهام از این همه بیفایدگی
این بیفایده بودنهای مدام
که تنیده در من، کاستنم را ریشه میزند!
من ناتوان از این بریدن...
دوباره پینه میزنم دردهایم را
با باوری که در غروری نامفهوم
ایستادن را، خودخواسته رنج میکشم
چه بیحاصل است بودن در هیچ
ماندن در تهماندهای از خودت
که آن نیز چون ترحمی در رنج
از دستهای دیگری گداییاش میکنی.
من رخنه در سکوت، فرو میروم خود را
غرق میشوم
غرق میشوم در ازدحام اشکهایی بی ساحل
آنجا که به هیچ شانهای...
دیگر پهلو نمیگیرند.
این بیفایده بودنهای مدام
که تنیده در من، کاستنم را ریشه میزند!
من ناتوان از این بریدن...
دوباره پینه میزنم دردهایم را
با باوری که در غروری نامفهوم
ایستادن را، خودخواسته رنج میکشم
چه بیحاصل است بودن در هیچ
ماندن در تهماندهای از خودت
که آن نیز چون ترحمی در رنج
از دستهای دیگری گداییاش میکنی.
من رخنه در سکوت، فرو میروم خود را
غرق میشوم
غرق میشوم در ازدحام اشکهایی بی ساحل
آنجا که به هیچ شانهای...
دیگر پهلو نمیگیرند.
۱۰۳.۷k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.