کیوت ولی خشن پارت

کیوت ولی خشن پارت ۵

ساعت ۶ بود که هوا کاملا تاریک شده بود تو هم همونطور که روی تخت بودی کم کم خوابت برد کوک هم داشت آماده میشد که بیاد سراغت پس یه لباس مشکی پوشید و یه ماسک هم زد که چهرش مشخص نباشه بعد هم نشست تو ماشین فوق لاکچری و گرونش

بعد ۱ ساعت و نیم به خونه رسید که از ماشین پیاده شد و گفت
کوک : تا یک دیقه دیگه باید این در باز باشه
بادیگرد ها : بله قربان
به سی ثانیه نرسیده بود که در خونه رو باز کردن و کوک وارد شد
کوک : یه نفر با من بیاد دو نفر دم در بقیه هم بیرون نگهبانی بدن
کوک وارد خونه شد و با دیدن قاب عکست روی دیوار به فکر فرو رفت
کوک تو ذهنش : وقتی وارد خونه شدم اول به قاب عکس روی دیوار نگاه کردم خیلی قشنگ بود
لعنتی از قبلا هم خوشگلتر شده سعی کردم خودمو جمع و جور کنم و ببینم که ا.ت کجاست
کوک : تو اینجا رو بگرد من میرم طبقه ی بالا
کوک تو ذهنش : از پله ها رفتم بالا و رسیدم به یه در نیمه باز آروم لای درو باز کردم دیدم ا.ت روی تختش دراز کشیده و گوشیش افتاده روش خیلی ذوق کردم که دیدمش البته ذوقی که تو هیچ کدوم از اعضای صورتم معلوم نبود
رفتم داخل و دستبند هارو از تو جیبم دراوردم و دور دستاش بستم بعد بلندش کردم و بردم پایین و با بادیگاردم رفتم بیرون از خونه

بچه ها لطفا حمایت کنید بخدا خیلی انرژی زیادی ازم گرفته میشه که هر پارت رو بنویسم ولی اگه لایک کنید کاملا انرژی میگیرم مرسی ♡
دیدگاه ها (۸)

کیوت ولی خشن پارت ۶کوک توی ذهنش : وقتی داشتم میومدم بیرون هم...

کیوت ولی خشن پارت ۷ا.ت در ذهنش :منم همونجا افتادم تو بغلش بع...

کیوت ولی خشن پارت ۴یه روز مثل همیشه با آلارم گوشیت از خواب ب...

کیوت ولی خشن پارت ۳دو روز بعد فرار کردنت یه مرد در میزنهکوک ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط