خاطرات یک آرمی فصل ۶ پارت ۳۵
خاطرات یک آرمی فصل ۶ پارت ۳۵
غذا رسید و من هنوز به اون دخترا فکر میکردم. یعنی واقعا از هر دختری خوشش میاد باهاش چیز میکنه؟! عاممم، نمیشه چیز نکنه؟ واای خدا، این حرف رو من تا آخر عمر یادم نمیره آخه مگه میشه!
- وانی چرا غذاتو نمیخوری؟
- چی؟
- غذات سرد شد.
- آهاا، خب... الان گشنم نیست.
قاشقش رو گذاشت رو ظرفش رو گفت:
- میخوای کشمش هاش رو برات جدا کنم راحت ار بخوری؟
- نه بابا نمیخـــ...
بی توجه به حرف من ظرفم رو برداشت و شروع کرد به ریزبینی و پیدا کردن اون کشمش های بی پدر مادر!
اوخی، چه مهربونه!! کمشمش هاش رو برام جدا میکنه! من چ خوش شانسم که این همه مرد جنتلمن دورمه!♡
به ساعت نگاه کردم. بابا Come On! دکمه ی Left این Life بی ارزش کجاست؟ (وانیا؟) هاااا؟ (میدونیم انگلیسیت فوله ولی خواهشاً زبان فارسی را پاس بدار) تو چی کاره من داری خانم معلم؟ (تو هم یه چی میزنی هااا) آره خب تو میدی ب من! (من؟؟؟ من چی میدم به تو؟) شنیدم با بچه های مدرسه یه کارایی میکردین! (چیکار مثلاً؟) از اون کارا مثله....
ته: وانیا؟
- هاا؟
ته: با کی حرف میزنی؟
- من؟ با همین تینی خله!
ته: نویسندهعه؟
- اه، میشناسیش؟
(معلومه که میشناستم! من حتی ی بار باهاش حرفیدم)
برام مهم نیست هانی من هر روز باهاش حرف میزنم تازه بوسش هم میکنم، دلت بسوزه!
(سوءاستفادهگرررر!!! کی تو رو به وجود آورده لعنتی؟)
یا ناقص العق به وجودم آورده!
( من در اصل خالق تو ام!)
- عاهوووو، بیااا، میگن دوستی های این دوره زمون ارزش نداره!
ته: مگه چیشده؟
- کسی ک یه زمانی بدون ما توی مجازی مگس میپروند الان ادعای خدا بودن داره!
(من ادعا ندارم من...
- تینی گمشو کسی به حرفای تو توجه نمیکنه!
(لابد تو خوبی!)
۷ پارته مردم رو بخاطر یه چند تا پارت اسمات علاف کردی!
(تو از کجا میدونی؟!)
پس عمهات نقش اصلی فیکته؟!؟!؟!
(بگو دوس دارم زودتر ته کاراشو با من شروع کنه من مشکلی ندارم!)
- نههههههه!
ته: وانی چرا داد میزنی؟
- م..من چیز خوردم!
ته: تو ک هنوز چیزی نخوردی!
- نه با تو نیستم!
ته: پس با کی هستی؟
- ته من خودم خلم تو دیگه خل ترم نکن!
...
.
.
.
.
غذا رسید و من هنوز به اون دخترا فکر میکردم. یعنی واقعا از هر دختری خوشش میاد باهاش چیز میکنه؟! عاممم، نمیشه چیز نکنه؟ واای خدا، این حرف رو من تا آخر عمر یادم نمیره آخه مگه میشه!
- وانی چرا غذاتو نمیخوری؟
- چی؟
- غذات سرد شد.
- آهاا، خب... الان گشنم نیست.
قاشقش رو گذاشت رو ظرفش رو گفت:
- میخوای کشمش هاش رو برات جدا کنم راحت ار بخوری؟
- نه بابا نمیخـــ...
بی توجه به حرف من ظرفم رو برداشت و شروع کرد به ریزبینی و پیدا کردن اون کشمش های بی پدر مادر!
اوخی، چه مهربونه!! کمشمش هاش رو برام جدا میکنه! من چ خوش شانسم که این همه مرد جنتلمن دورمه!♡
به ساعت نگاه کردم. بابا Come On! دکمه ی Left این Life بی ارزش کجاست؟ (وانیا؟) هاااا؟ (میدونیم انگلیسیت فوله ولی خواهشاً زبان فارسی را پاس بدار) تو چی کاره من داری خانم معلم؟ (تو هم یه چی میزنی هااا) آره خب تو میدی ب من! (من؟؟؟ من چی میدم به تو؟) شنیدم با بچه های مدرسه یه کارایی میکردین! (چیکار مثلاً؟) از اون کارا مثله....
ته: وانیا؟
- هاا؟
ته: با کی حرف میزنی؟
- من؟ با همین تینی خله!
ته: نویسندهعه؟
- اه، میشناسیش؟
(معلومه که میشناستم! من حتی ی بار باهاش حرفیدم)
برام مهم نیست هانی من هر روز باهاش حرف میزنم تازه بوسش هم میکنم، دلت بسوزه!
(سوءاستفادهگرررر!!! کی تو رو به وجود آورده لعنتی؟)
یا ناقص العق به وجودم آورده!
( من در اصل خالق تو ام!)
- عاهوووو، بیااا، میگن دوستی های این دوره زمون ارزش نداره!
ته: مگه چیشده؟
- کسی ک یه زمانی بدون ما توی مجازی مگس میپروند الان ادعای خدا بودن داره!
(من ادعا ندارم من...
- تینی گمشو کسی به حرفای تو توجه نمیکنه!
(لابد تو خوبی!)
۷ پارته مردم رو بخاطر یه چند تا پارت اسمات علاف کردی!
(تو از کجا میدونی؟!)
پس عمهات نقش اصلی فیکته؟!؟!؟!
(بگو دوس دارم زودتر ته کاراشو با من شروع کنه من مشکلی ندارم!)
- نههههههه!
ته: وانی چرا داد میزنی؟
- م..من چیز خوردم!
ته: تو ک هنوز چیزی نخوردی!
- نه با تو نیستم!
ته: پس با کی هستی؟
- ته من خودم خلم تو دیگه خل ترم نکن!
...
.
.
.
.
۱۱.۷k
۱۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.