p25
p25
باا حس خیسی روی صورتم چشامو باز کردم... کوک بود داشت همه جای صورتمو میبوسید... نگاهش بهم افتادو گفت...
کوک. پاشو خرس تنبل 8ساعت خوابیدی (خنده)
ات. عادیه...
دیگه حرفی برای گفتن نداشتیم نه من نه اون بلند شدمو صاف نشستم سرجام...
ات. اهم اهم... خب من به لونا میگم که مرخصت کنه...
میخواستم بلند شم که از مچ دستم گرفت برگشتم سمتش...
کوک. بـ بعدش چی؟
ات. بعدش؟... خب میری خونت
کوک. ات بدون تو؟(بغض)
ات. بعدا راجبش حرف میزنیم هوم؟(لبخند)
کوک. بـ باشه
دستمو از دستش جدا کردمو به سمت اتاق لونا رفتم درو زدم بعد اینکه اجازه داد وارد اتاق شدم... لونا عصبی بود جیمینم داشت شونه لونا رو ماساژ میداد
لونا. این روانی چه نصبتی باهات داره ها؟؟؟؟(عصبی)
ات. خـ خب... راستش... یادته برای چی فرار کرده بودم؟
لونا. ار... ات نه... نه نه نگو که همونی که فکر میکنمه؟(عصبی)
ات. خب.... اون همون کسیه که عا...
لونا. هوففففف.... فک کنم دیگه باید خودمو تو این تیمارستان بستری کنممم
ات. آروم باش اونی جونم؟؟؟
لونا. اونی مرض زهر مار خفه
جیمین. جئونی که من مینشاختم انقدر سلیقش بد بوده؟(خنده)
ات. میتونی جلو خودش بگی اینو؟
جیمین. اره چرا که نه؟!
ات. پس الان میرم بیارمش
حرصم گرفته بود میمونه به من میگه زشتتت؟؟؟ رفتم سمت اتاق کوک بدون در زدن وار. اتاق شدم... داشت به بیرون پنجره نگا میکرد...
کوک. تموم شد کارای ترخیص؟
ات. بیا اول کارت دارم
کوک. چیکار داری؟
ات. میفهمی
رفتم از دستش گرفتمو کشون کشون بردم سمت اتاق لونا درو باز کردم که جیمین چشاش چهار تا شد
ات. چیشد؟
جیمین. واقعا آوردیش؟
ات. مگه من باتو شوخی دارم؟!
کوک. اینجا چخبره؟
ات. بگو دیگه؟
جیمین. عااا... میگم چقدر سلیقت قشنگو نازه...
کوک. میدونم
جیمین. همین!
ات. دروغ گوووو... کوک اون به من گفت که ز...
جیمین. فک کنم لونا صدام میزنه(خنده ضایع)
لونا. من اینجام؟!
جیمین. من کار دارم فعلاااا
سریع از اونجا دور شد... دیونه ی کیوت...
ات. خب بگذریم لونا میتونی کارای ترخیص کوک رو انحام بدی بفرستمش خونش
لونا. ات؟... توعم میری منو تنها میزاری؟
کوک. ات با من میاد
لونا. خفه شو فک نکن هیچی نمیدونم..
ات. کوک برو بیرون باشه؟ بعدا باهم حرف میزنیم!
کوک. اوکی
از اتاق خارج شد
ات.لونا عزیزم سریع ترخیصشو انجام بده
لونا. هوففف اوکی
بعد تموم کردن کارا لوپ لونا رو بوسیدمو به سمت کوک رفتم...
ات. کارا تموم شد
کوک. ات؟
ات. جا... بله؟
کوک. خودت دیدی وقتی نبودی چه بلایی سرم امد...ات قول میدم خوشبختت کنم فقط بامن بیا... لطفا(بغض)
ات. عاممم.... خب من...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
باا حس خیسی روی صورتم چشامو باز کردم... کوک بود داشت همه جای صورتمو میبوسید... نگاهش بهم افتادو گفت...
کوک. پاشو خرس تنبل 8ساعت خوابیدی (خنده)
ات. عادیه...
دیگه حرفی برای گفتن نداشتیم نه من نه اون بلند شدمو صاف نشستم سرجام...
ات. اهم اهم... خب من به لونا میگم که مرخصت کنه...
میخواستم بلند شم که از مچ دستم گرفت برگشتم سمتش...
کوک. بـ بعدش چی؟
ات. بعدش؟... خب میری خونت
کوک. ات بدون تو؟(بغض)
ات. بعدا راجبش حرف میزنیم هوم؟(لبخند)
کوک. بـ باشه
دستمو از دستش جدا کردمو به سمت اتاق لونا رفتم درو زدم بعد اینکه اجازه داد وارد اتاق شدم... لونا عصبی بود جیمینم داشت شونه لونا رو ماساژ میداد
لونا. این روانی چه نصبتی باهات داره ها؟؟؟؟(عصبی)
ات. خـ خب... راستش... یادته برای چی فرار کرده بودم؟
لونا. ار... ات نه... نه نه نگو که همونی که فکر میکنمه؟(عصبی)
ات. خب.... اون همون کسیه که عا...
لونا. هوففففف.... فک کنم دیگه باید خودمو تو این تیمارستان بستری کنممم
ات. آروم باش اونی جونم؟؟؟
لونا. اونی مرض زهر مار خفه
جیمین. جئونی که من مینشاختم انقدر سلیقش بد بوده؟(خنده)
ات. میتونی جلو خودش بگی اینو؟
جیمین. اره چرا که نه؟!
ات. پس الان میرم بیارمش
حرصم گرفته بود میمونه به من میگه زشتتت؟؟؟ رفتم سمت اتاق کوک بدون در زدن وار. اتاق شدم... داشت به بیرون پنجره نگا میکرد...
کوک. تموم شد کارای ترخیص؟
ات. بیا اول کارت دارم
کوک. چیکار داری؟
ات. میفهمی
رفتم از دستش گرفتمو کشون کشون بردم سمت اتاق لونا درو باز کردم که جیمین چشاش چهار تا شد
ات. چیشد؟
جیمین. واقعا آوردیش؟
ات. مگه من باتو شوخی دارم؟!
کوک. اینجا چخبره؟
ات. بگو دیگه؟
جیمین. عااا... میگم چقدر سلیقت قشنگو نازه...
کوک. میدونم
جیمین. همین!
ات. دروغ گوووو... کوک اون به من گفت که ز...
جیمین. فک کنم لونا صدام میزنه(خنده ضایع)
لونا. من اینجام؟!
جیمین. من کار دارم فعلاااا
سریع از اونجا دور شد... دیونه ی کیوت...
ات. خب بگذریم لونا میتونی کارای ترخیص کوک رو انحام بدی بفرستمش خونش
لونا. ات؟... توعم میری منو تنها میزاری؟
کوک. ات با من میاد
لونا. خفه شو فک نکن هیچی نمیدونم..
ات. کوک برو بیرون باشه؟ بعدا باهم حرف میزنیم!
کوک. اوکی
از اتاق خارج شد
ات.لونا عزیزم سریع ترخیصشو انجام بده
لونا. هوففف اوکی
بعد تموم کردن کارا لوپ لونا رو بوسیدمو به سمت کوک رفتم...
ات. کارا تموم شد
کوک. ات؟
ات. جا... بله؟
کوک. خودت دیدی وقتی نبودی چه بلایی سرم امد...ات قول میدم خوشبختت کنم فقط بامن بیا... لطفا(بغض)
ات. عاممم.... خب من...
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۶.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.