p24
p24
ات. اها... خب من عاشق آدم اشتباهی شدم من اونو بیشتر از هرکسی دوست داشتم... ولی اون نه... هر روز کتکم میزد خدمتکار خونش شده بودم...
کوک. مطمئنم الان اون مرد پشیمونه
ات. اره خیلی صورت شکسته ای داره... چون من ترکش کردم.... ولی من بازم دوسش دارم... ولی میترسم برگردم پیشش... میترسم همش نقش باشه... میترسم دوباره کتکم بزنه... میترسم برگردمو براش تکراری بشم... از همه اینا میترسم.... اون نمیدونه من هنوزم هستم...(بغض سگی)
کوک. میخوای گریه کنی؟ ـ
ات. تحملشو ندارم رو قلبم سنگینی میکنه(گریه)
ویو کوک
نمیدونم چرا اما به طور غیر ارادی به سمتش رفتمو بغلش کردم... شاید این منو یاد اتم میندازه...
ویو ات
تعجب کردم... وهم عصبی شدم... یعنی هرزنی میاد اینطوری بغلش میکنه عوضی... ولی دل تنگ بغلاش بودم... بوش کردم احساس آرامشی بهم منتقل شد که تو این چند ماه نیازش داشتم... نمیدونم چرا یهو ولم کردو رفت عقب...
ات. چیشد؟(تعجب)
کوک. ا ات؟!
ات. ات کیه؟ (ترس)
کوک. تـ تو بوی اتمو میدی...
ات. من میرم..
خواستم بلند بشم برم که از دستم گرفتو انداختم رو پاهاش برای اینکه تعادلمو حفظ کنم دستمو دور گردنش حلقه کردم....
کوک. تو بوی اتمو میدی تو کی هستی(جدی)
داشت ماسکمو در میاورد که همون لحظه در اتاق باز شد لونا بودبا جیمین احساس نجات کردم ولی خودش رید تو همه چی...
لونا. جئون ات میدونی چند بار بهت زنگ زدمممم؟(داد)
کوک. جئون ات؟(تعجب)
جیمین. یاااا رو پای این دیونه چیکار میکنی؟
کوک. پارک جیمین؟(تعجب)
جیمین. های جئون میبینم بخاطر یه دختر دیونه شدی.. فک نمیکردم رفیق دوران دبیرستانمو اینطوری ببینم
کوک برگشت طرفم ماسکمو از صورتم در آوردم با چشمای اشکی بهم زل زده بود...
کوک. تو... تو ات ی منی؟
ات. کوککک(گریه شدید)
لونا. اینجا چخبره؟
کوک بدون هیچ مکثی لباشو روی لبای ات گذاشت...
جیمین جلوی چشم لونا رو گرفت
لونا. چیکار میکنی؟
جیمین. بریم بیرون اینا دارن کارای خاک بر سری میکنن تو هنوز بچه ای
درو بستنو رفتن....
کوک آروم لباشو از لبام فاصله داد پیشونیمون رو بهم چسبوندم توی چشاش خیره شدم چقدر دلتنگ این چشا بودم؟
کوک. تو چطور زنده ای
ات. کی گفته من مردم؟
کوک. نامه خودکشیت چی پس؟
ات. من از هیچی خبر ندارم
کوک..... جکسونننننن(داد، عصبی)
ات. کار جکسونه؟(خنده)
کوک. مهم نیست بعدا به حسابش میرسم ولی اول با تو کار دارم...
کوک منو بغل کردو باهم روی تخت دراز کشید آروم دکمه های پیراهنمو باز میکرد
ات. اینجا نه
کوک منحرف نمیخوام که بکنمت میخوام بوت کنم...
ات....
قشنگ رید بهم... بعد باز کردن دکمه هام بوسه ای روی سی*نه هام گذاشتو سرشو فرو کرد تو سینمو بو میکشید... نمیدونم کی خوابم برد...
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
ات. اها... خب من عاشق آدم اشتباهی شدم من اونو بیشتر از هرکسی دوست داشتم... ولی اون نه... هر روز کتکم میزد خدمتکار خونش شده بودم...
کوک. مطمئنم الان اون مرد پشیمونه
ات. اره خیلی صورت شکسته ای داره... چون من ترکش کردم.... ولی من بازم دوسش دارم... ولی میترسم برگردم پیشش... میترسم همش نقش باشه... میترسم دوباره کتکم بزنه... میترسم برگردمو براش تکراری بشم... از همه اینا میترسم.... اون نمیدونه من هنوزم هستم...(بغض سگی)
کوک. میخوای گریه کنی؟ ـ
ات. تحملشو ندارم رو قلبم سنگینی میکنه(گریه)
ویو کوک
نمیدونم چرا اما به طور غیر ارادی به سمتش رفتمو بغلش کردم... شاید این منو یاد اتم میندازه...
ویو ات
تعجب کردم... وهم عصبی شدم... یعنی هرزنی میاد اینطوری بغلش میکنه عوضی... ولی دل تنگ بغلاش بودم... بوش کردم احساس آرامشی بهم منتقل شد که تو این چند ماه نیازش داشتم... نمیدونم چرا یهو ولم کردو رفت عقب...
ات. چیشد؟(تعجب)
کوک. ا ات؟!
ات. ات کیه؟ (ترس)
کوک. تـ تو بوی اتمو میدی...
ات. من میرم..
خواستم بلند بشم برم که از دستم گرفتو انداختم رو پاهاش برای اینکه تعادلمو حفظ کنم دستمو دور گردنش حلقه کردم....
کوک. تو بوی اتمو میدی تو کی هستی(جدی)
داشت ماسکمو در میاورد که همون لحظه در اتاق باز شد لونا بودبا جیمین احساس نجات کردم ولی خودش رید تو همه چی...
لونا. جئون ات میدونی چند بار بهت زنگ زدمممم؟(داد)
کوک. جئون ات؟(تعجب)
جیمین. یاااا رو پای این دیونه چیکار میکنی؟
کوک. پارک جیمین؟(تعجب)
جیمین. های جئون میبینم بخاطر یه دختر دیونه شدی.. فک نمیکردم رفیق دوران دبیرستانمو اینطوری ببینم
کوک برگشت طرفم ماسکمو از صورتم در آوردم با چشمای اشکی بهم زل زده بود...
کوک. تو... تو ات ی منی؟
ات. کوککک(گریه شدید)
لونا. اینجا چخبره؟
کوک بدون هیچ مکثی لباشو روی لبای ات گذاشت...
جیمین جلوی چشم لونا رو گرفت
لونا. چیکار میکنی؟
جیمین. بریم بیرون اینا دارن کارای خاک بر سری میکنن تو هنوز بچه ای
درو بستنو رفتن....
کوک آروم لباشو از لبام فاصله داد پیشونیمون رو بهم چسبوندم توی چشاش خیره شدم چقدر دلتنگ این چشا بودم؟
کوک. تو چطور زنده ای
ات. کی گفته من مردم؟
کوک. نامه خودکشیت چی پس؟
ات. من از هیچی خبر ندارم
کوک..... جکسونننننن(داد، عصبی)
ات. کار جکسونه؟(خنده)
کوک. مهم نیست بعدا به حسابش میرسم ولی اول با تو کار دارم...
کوک منو بغل کردو باهم روی تخت دراز کشید آروم دکمه های پیراهنمو باز میکرد
ات. اینجا نه
کوک منحرف نمیخوام که بکنمت میخوام بوت کنم...
ات....
قشنگ رید بهم... بعد باز کردن دکمه هام بوسه ای روی سی*نه هام گذاشتو سرشو فرو کرد تو سینمو بو میکشید... نمیدونم کی خوابم برد...
ادامه دارد..
حمایت کنید🥹❤
۶.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.