پارت ۴۱
پارت ۴۱
۵ ماه بعد
دیا،ارسلان ای ارسلان
ار، چی شده
دیا، ارسلان درد دارم
ار، رفتم لباس هاشو اوردم تنش کردم وسایلم برداشتیم و رفتیم بيمارستان دیانا رو بردن اتاق عمل خیلی نگران بودم همش راه میرفتم که از اتاق عمل صدای گریه نوزاد شنیدم خیالم راحت شد نشستم که دکتر آمد دکتر حالشون چطوره
دکتر،حال دو عزیز عالی به بخش منتقلش کنند میتونید برید ببینیدش بعد چند دقیقه دیانا رو بردن بخش بعد اینکه پرستار ها اومدن بیرون رفتم تو اتاق که بعد ۱۰ مین دختر ناز منو آوردن سلام خوشکم که دیانا تکون خورد
دیا، ارسلان بچم کجاست
ار، عزیزم آروم باش خوبه بیا بگیرش
دیا، الهی قربونت برم
ار، دیانا بیتا رو توی دستش گرفت و قربون صدقه اش میرفت که گریه کرد
دیا، ای جانم سینم رو درآوردم گذاشتم تو دهنش اولش درد داشتم ولی وقتی بیتا آمد بغلم درد هام فراموش شد
۲ سال بعد
دیا، ارسلان بیتا رو گذاشتم خونه مامان اینه
ار، خوب باشه دیانا
دیا، جان
ار، چیزه میدونی چند وقته که از اون کارا نکردیم
دیا، ارسلان
ار، میای یه پسر کوچولو هم بیاریم
دیا، نه خیر
ار، آخه اینجوری بیتا تنهاس
دیا، بیتا تنها نیست ما هستیم
ار، اصلا نخواستم برو
دیا، یه بچه ۲ ساله داره هنوز قهر میکنه
بیا باشه
ار، آخ جون لباس هاش رو درآوردم و شروع کردم
دیا، آخ دلم خدا لعنت کنه
ار، آخه دلت میاد
دیا، ارسلان حرف نزن درد دارم
ار، بیا بریم حموم
دیا، باشه
ار، با دیانا رفتیم حموم آروم آروم بدنش رو میشستم بعد ۳۰ مین از حموم اومدیم بیرون
۵ ماه بعد
دیا،ارسلان ای ارسلان
ار، چی شده
دیا، ارسلان درد دارم
ار، رفتم لباس هاشو اوردم تنش کردم وسایلم برداشتیم و رفتیم بيمارستان دیانا رو بردن اتاق عمل خیلی نگران بودم همش راه میرفتم که از اتاق عمل صدای گریه نوزاد شنیدم خیالم راحت شد نشستم که دکتر آمد دکتر حالشون چطوره
دکتر،حال دو عزیز عالی به بخش منتقلش کنند میتونید برید ببینیدش بعد چند دقیقه دیانا رو بردن بخش بعد اینکه پرستار ها اومدن بیرون رفتم تو اتاق که بعد ۱۰ مین دختر ناز منو آوردن سلام خوشکم که دیانا تکون خورد
دیا، ارسلان بچم کجاست
ار، عزیزم آروم باش خوبه بیا بگیرش
دیا، الهی قربونت برم
ار، دیانا بیتا رو توی دستش گرفت و قربون صدقه اش میرفت که گریه کرد
دیا، ای جانم سینم رو درآوردم گذاشتم تو دهنش اولش درد داشتم ولی وقتی بیتا آمد بغلم درد هام فراموش شد
۲ سال بعد
دیا، ارسلان بیتا رو گذاشتم خونه مامان اینه
ار، خوب باشه دیانا
دیا، جان
ار، چیزه میدونی چند وقته که از اون کارا نکردیم
دیا، ارسلان
ار، میای یه پسر کوچولو هم بیاریم
دیا، نه خیر
ار، آخه اینجوری بیتا تنهاس
دیا، بیتا تنها نیست ما هستیم
ار، اصلا نخواستم برو
دیا، یه بچه ۲ ساله داره هنوز قهر میکنه
بیا باشه
ار، آخ جون لباس هاش رو درآوردم و شروع کردم
دیا، آخ دلم خدا لعنت کنه
ار، آخه دلت میاد
دیا، ارسلان حرف نزن درد دارم
ار، بیا بریم حموم
دیا، باشه
ار، با دیانا رفتیم حموم آروم آروم بدنش رو میشستم بعد ۳۰ مین از حموم اومدیم بیرون
۵.۹k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.