The backward harsh world دنیایی بیرحم وارونه
#The_backward_harsh_world #دنیایی_بیرحم_وارونه
#پارت1
سورن
مرد:خواهش میکنم منو نکش خواهش میکنم
بهش چشم دوختم پوزخندی زدم.
من:موقعی که اون همه دختر بچه رو اذیت آزار میدادی التماست میکردن راحتشون نزاشتی من میخوایی راحتت بزارم؟!
مرد:هرچقدر بخوایی بهت پول میدم
چاقورو کشیدم رویی لپش خون می ریخت رویی لباس سفید گرون قیمتش
من:شرمنده قلبی ندارم که بهت رحم کنه!حکمی که صادر شده و قابل برگشت نیس
صدایی گلوله کل عمارت گرفت گردنمو شکوندم واومدم بیرون هع چقدر اینا زود باورند گوشیمو برداشتم زنگ زدم
یئون:بلع؟!
من:هیچی بیا دنبالم
یئون:باشع آدرس بفرست الآن میام
من:خیل خوب آلان
قطع کردم دستمو کردم تویی جیب کاپشن پسرونم هیچ وقت شبیه دخترا هم سن وسال خودم نمیتونم باشم وارد کوچه فرعی شدم از اونجا وارد مرکز خرید شدم انتقامم گرفته شدبا صدایی بوق.ماشین سرمو بالا گرفتم این خل همشون چسبیده بودن به شیشه ماشین دست تکون میدادن منم این خودشون شروع کردم به اسکل بازی در جلورو بازکردم نشستم
میجو:اونی دلم برات یک ذره شده بود
من:همین امروز پیشت بودم
میجو:بازم دلم برات تنگ شده بود
من:باشه بابا خوب خواهران شما چی؟!
یویی:تونباشی راحت تریم خونه آروم ساکته
لونا:آره دیگه لازم نیس داد و بیداد راه بیندازیم سورن این نکن سورن اون نکن
یئون:هوشت همین چند دیقه پیش گفتی سورن کجاس بریم پیشش
لونا:کی من من غلط بکنم این بخوام
من:از خداتم باشه انتر واموندگی خوب بریم
یئون:بشینین که حسابی دیرمون شده
پاشو گذاشت رویی پدال گاز واقعا دیرمون نشده بود اما بازم همیشه سرعت رو بیشتر دوس داشت دیونه اس این دختره اما دوسش دارم
فقط آزمایشی گذاشتم لطفا نظر بدین*_^
اگه دوسش دارین هیچ اگه نه یکم تغییرش بدم براتون
#پارت1
سورن
مرد:خواهش میکنم منو نکش خواهش میکنم
بهش چشم دوختم پوزخندی زدم.
من:موقعی که اون همه دختر بچه رو اذیت آزار میدادی التماست میکردن راحتشون نزاشتی من میخوایی راحتت بزارم؟!
مرد:هرچقدر بخوایی بهت پول میدم
چاقورو کشیدم رویی لپش خون می ریخت رویی لباس سفید گرون قیمتش
من:شرمنده قلبی ندارم که بهت رحم کنه!حکمی که صادر شده و قابل برگشت نیس
صدایی گلوله کل عمارت گرفت گردنمو شکوندم واومدم بیرون هع چقدر اینا زود باورند گوشیمو برداشتم زنگ زدم
یئون:بلع؟!
من:هیچی بیا دنبالم
یئون:باشع آدرس بفرست الآن میام
من:خیل خوب آلان
قطع کردم دستمو کردم تویی جیب کاپشن پسرونم هیچ وقت شبیه دخترا هم سن وسال خودم نمیتونم باشم وارد کوچه فرعی شدم از اونجا وارد مرکز خرید شدم انتقامم گرفته شدبا صدایی بوق.ماشین سرمو بالا گرفتم این خل همشون چسبیده بودن به شیشه ماشین دست تکون میدادن منم این خودشون شروع کردم به اسکل بازی در جلورو بازکردم نشستم
میجو:اونی دلم برات یک ذره شده بود
من:همین امروز پیشت بودم
میجو:بازم دلم برات تنگ شده بود
من:باشه بابا خوب خواهران شما چی؟!
یویی:تونباشی راحت تریم خونه آروم ساکته
لونا:آره دیگه لازم نیس داد و بیداد راه بیندازیم سورن این نکن سورن اون نکن
یئون:هوشت همین چند دیقه پیش گفتی سورن کجاس بریم پیشش
لونا:کی من من غلط بکنم این بخوام
من:از خداتم باشه انتر واموندگی خوب بریم
یئون:بشینین که حسابی دیرمون شده
پاشو گذاشت رویی پدال گاز واقعا دیرمون نشده بود اما بازم همیشه سرعت رو بیشتر دوس داشت دیونه اس این دختره اما دوسش دارم
فقط آزمایشی گذاشتم لطفا نظر بدین*_^
اگه دوسش دارین هیچ اگه نه یکم تغییرش بدم براتون
۹.۱k
۱۴ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.