ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت اول:
ات ویو
بعد از چند هفته بالاخره از بیگ هیت بهم زنگ زدن و فهمیدم که باید اودیشن حضوری بدم
خیلی ذوق و استرس داشتم.
امروز بالاخره اون روزه و من دارم میرم اونجا.
وقتی رسیدم اونجا متوجه شدم که از اعضای بی تی اس خواستن که نظارت کنن
این موضوع استرسم رو بیشتر کرد.
*۲ ساعت بعد و بعد از اودیشن دادن ات*
وای مردم از استرس ولی فک کنم خوب بود
*۳ ساعت بعد وقتی موقع انتخاب شد*
داشتم از استرس میمردم دستام خیس عرق بود و میلرزید
نویسنده ویو
جیمین متوجه استرس ات شده بود و سعی داشت یکاری کنه ات آروم بشه ات انقد استرس داشت حتی اونو نگاهم نمیکرد و سرش پایین بود
جیمین ویو
یکی از کسایی که اومده بودن برای اودیشن که اسمش ات بود نظرم رو جلب کرد
خیلی زیبا بود محوش شده بودم
فک کنم عاشقش شدم.ولی به نظر میرسه خیلی استرس داره
میخوام آرومش کنم اما از استرس سرش رو نمیتونه بالا بگیره
بعد از چند دیقه متوجه نگاهم بهش شد و بهم نگاه کرد
منم بهش لبخند زدم و یکم آرومتر شد
ات ویو
از استرس فقط به زمین نگا میکردم که گریم نیاد
سنگینی نگاهی رو روم حس کردم و متوجه شدم جیمین داره بهم نگاه میکنه
وقتی نگاهش کردم بهم لبخند زد و باعث شد خیلی آرومتر بشم
*۱ ساعت بعد وقتی انتخاب تموم شده بود
ات ویو
وای خداااااااااااا منم قبول شدم بهم خوابگاه رو نشون دادن منم رفتم تو اما چون معمولا گوشه گیرم زیاد کسی باهام دوست نمیشه
اما یکی بود که اومد سمتم اسمش لیا بود و دختر زیبایی هم بود
خلاصه با هم دوست شدیم
بهم گفتن که باید برم خونه وسایلم رو جمع کنم و بزارم توی خوابگاه و تا شب باید تو خوابگاه باشم
منم رفتم خونه و اینکارو کردم
*فلش بک به وقتی ات داشت با لیا دوست میشد جیمین ویو
میخواستم برم پیشش خیلی دختر آروم و گوشهگیری بود
اما همین خواستم برم دیدم یکی رفت پیشش و دیگه نشد برم
آخه بعدش هم رفت خونه تا وسایلشو جمع کنه
*فردا صبح وقتی ات و گروهش میخواستن شروع کنن
ات ویو
دیشب تقریبا تونستم با همه گرم بگیرم
قرار شد اسم گروه fox know(یه چی بدون فک کردن نوشتم جدی نگیرید)باشه
امروز قراره کلی تمرین کنیم
*ساعت ۶ عصر ات ویو
وای مردم از خستگییییی
از صبح هیچی نخوردم کاش حداقل صبحونه میخوردم
ولی انقد عجله داشتم یادم رفت
وقت نداشتیم چیزی بخوریم که.........
خوابمممم میادددد
چرا تازه ساعت نهه؟
سعی میکنم هر روز یه پارت بنویسم
اگه بد شد ببخشید
پارت اول:
ات ویو
بعد از چند هفته بالاخره از بیگ هیت بهم زنگ زدن و فهمیدم که باید اودیشن حضوری بدم
خیلی ذوق و استرس داشتم.
امروز بالاخره اون روزه و من دارم میرم اونجا.
وقتی رسیدم اونجا متوجه شدم که از اعضای بی تی اس خواستن که نظارت کنن
این موضوع استرسم رو بیشتر کرد.
*۲ ساعت بعد و بعد از اودیشن دادن ات*
وای مردم از استرس ولی فک کنم خوب بود
*۳ ساعت بعد وقتی موقع انتخاب شد*
داشتم از استرس میمردم دستام خیس عرق بود و میلرزید
نویسنده ویو
جیمین متوجه استرس ات شده بود و سعی داشت یکاری کنه ات آروم بشه ات انقد استرس داشت حتی اونو نگاهم نمیکرد و سرش پایین بود
جیمین ویو
یکی از کسایی که اومده بودن برای اودیشن که اسمش ات بود نظرم رو جلب کرد
خیلی زیبا بود محوش شده بودم
فک کنم عاشقش شدم.ولی به نظر میرسه خیلی استرس داره
میخوام آرومش کنم اما از استرس سرش رو نمیتونه بالا بگیره
بعد از چند دیقه متوجه نگاهم بهش شد و بهم نگاه کرد
منم بهش لبخند زدم و یکم آرومتر شد
ات ویو
از استرس فقط به زمین نگا میکردم که گریم نیاد
سنگینی نگاهی رو روم حس کردم و متوجه شدم جیمین داره بهم نگاه میکنه
وقتی نگاهش کردم بهم لبخند زد و باعث شد خیلی آرومتر بشم
*۱ ساعت بعد وقتی انتخاب تموم شده بود
ات ویو
وای خداااااااااااا منم قبول شدم بهم خوابگاه رو نشون دادن منم رفتم تو اما چون معمولا گوشه گیرم زیاد کسی باهام دوست نمیشه
اما یکی بود که اومد سمتم اسمش لیا بود و دختر زیبایی هم بود
خلاصه با هم دوست شدیم
بهم گفتن که باید برم خونه وسایلم رو جمع کنم و بزارم توی خوابگاه و تا شب باید تو خوابگاه باشم
منم رفتم خونه و اینکارو کردم
*فلش بک به وقتی ات داشت با لیا دوست میشد جیمین ویو
میخواستم برم پیشش خیلی دختر آروم و گوشهگیری بود
اما همین خواستم برم دیدم یکی رفت پیشش و دیگه نشد برم
آخه بعدش هم رفت خونه تا وسایلشو جمع کنه
*فردا صبح وقتی ات و گروهش میخواستن شروع کنن
ات ویو
دیشب تقریبا تونستم با همه گرم بگیرم
قرار شد اسم گروه fox know(یه چی بدون فک کردن نوشتم جدی نگیرید)باشه
امروز قراره کلی تمرین کنیم
*ساعت ۶ عصر ات ویو
وای مردم از خستگییییی
از صبح هیچی نخوردم کاش حداقل صبحونه میخوردم
ولی انقد عجله داشتم یادم رفت
وقت نداشتیم چیزی بخوریم که.........
خوابمممم میادددد
چرا تازه ساعت نهه؟
سعی میکنم هر روز یه پارت بنویسم
اگه بد شد ببخشید
۹.۰k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.