ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت دوم
ات ویو
انقد خسته بودیم که نه حالشو داشتیم نه وقتشو که بریم یه چیزی بخریم بخوریم
تایم ناهارمون فقط یه ربع بود اصلا وقت نمیشد هم رفت خرید هم خورد
تو حال خودمون بودیم یه دقه نشسته بودیم که یکی در زد
هممون خسته بودیم پس دیگه بلند نشدیم لیا گفت
لیا:بفرمایید تو
که جیمین وارد شد
جیمین:سلام بچه ها خسته نباشید
براتون غذا آوردم
کپ کرده بودم
آخه پارک جیمین معروف
راستش انتظار نداشتم انقد مهربون باشه
فلش بکم به قبل اومدن جیمین
جیمین ویو
دلم برای اون دختره که اسمش ات بود تنگ شده
ساعت چنده؟
وقت ناهار کار آموزا معمولا اون قدری وقت ندارن که هم غذا برن بخرن هم بخورن
برم براشون ببرم فرصت میشه باهاشون صحبت کنم و دلتنگیمم برطرف میشه
پایان فلش بک
زمان حال
نویسنده ویو
جیمین غذا واسشون برد اونام با کلی تعجب تشکر کردن و خوردن ۵ دقیقه مونده بود پس یکم صحبت کردن باهم و زمان ناهارو تموم شد و جیمین رفت
اونام ادامه دادن به کاراشون
*۳ سال بعد
جیمین ویو
الان ۳ سال از زمانی که ات اودیشن داده میگذره و تو این ۳ سال از فرصت استفاده کردم و باهاش صمیمی تر شدم
حالا انقد با هم صمیمیم که وقتی ات منو میبینه بغلم میکنه
نویسنده ویو
جیمین روز به روز بیشتر عاشق ات میشد و تو این ۳ سال اونا با هم کلی وقت گذروندن و جیمین همیشه مراقب ات بود
روز ها میگذشت که یکی از این روزا گرل بند fox know یه روز تعطیل داشتن پس تصمیم گرفتن برن بار
همه کلی مست کرده بودن و انتظار هیچی رو نداشتن پس مست کردن
همه مست بودن که هر کدومشون رفتن یه طرف و تو حال خودشون بودن
ات اخرین نفری بود که مست شد اما مستیش شدید بود
یکی که اونم خیلی مست بود اومد پیش ات
مرده:اووووو چه خوشکلی تووو(حالت مستی)
ات:گمشوو
مرده:چرا خوشکله
مرده مدام ات رو سمت خودش میکشید و ات عقب تر میرفت
تا اینکه مرده دستش رو برد زیر دل ات و شکمشو فشار داد
ات جیغ بلندی کشید ولی به خاطر صدای زیاد موسیقی کسی نشنید
در همین هین بود که یه دفه........
همونطور که گفتم شرطیه این پارت
فقط میخوام امتحان کنم ببینم چجوری میشه
شاید دفعه بعد اینجوری نباشه شایدم باشه
شرطا:
¹⁵ لایک
⁸ کامنت
فردا چک میکنم اگه امشب شرطا رسید و نزاشتم دلخور نشید
میخوام برم بخوابم اگه اجازه بدید😑
شب همگی بخیر
پارت دوم
ات ویو
انقد خسته بودیم که نه حالشو داشتیم نه وقتشو که بریم یه چیزی بخریم بخوریم
تایم ناهارمون فقط یه ربع بود اصلا وقت نمیشد هم رفت خرید هم خورد
تو حال خودمون بودیم یه دقه نشسته بودیم که یکی در زد
هممون خسته بودیم پس دیگه بلند نشدیم لیا گفت
لیا:بفرمایید تو
که جیمین وارد شد
جیمین:سلام بچه ها خسته نباشید
براتون غذا آوردم
کپ کرده بودم
آخه پارک جیمین معروف
راستش انتظار نداشتم انقد مهربون باشه
فلش بکم به قبل اومدن جیمین
جیمین ویو
دلم برای اون دختره که اسمش ات بود تنگ شده
ساعت چنده؟
وقت ناهار کار آموزا معمولا اون قدری وقت ندارن که هم غذا برن بخرن هم بخورن
برم براشون ببرم فرصت میشه باهاشون صحبت کنم و دلتنگیمم برطرف میشه
پایان فلش بک
زمان حال
نویسنده ویو
جیمین غذا واسشون برد اونام با کلی تعجب تشکر کردن و خوردن ۵ دقیقه مونده بود پس یکم صحبت کردن باهم و زمان ناهارو تموم شد و جیمین رفت
اونام ادامه دادن به کاراشون
*۳ سال بعد
جیمین ویو
الان ۳ سال از زمانی که ات اودیشن داده میگذره و تو این ۳ سال از فرصت استفاده کردم و باهاش صمیمی تر شدم
حالا انقد با هم صمیمیم که وقتی ات منو میبینه بغلم میکنه
نویسنده ویو
جیمین روز به روز بیشتر عاشق ات میشد و تو این ۳ سال اونا با هم کلی وقت گذروندن و جیمین همیشه مراقب ات بود
روز ها میگذشت که یکی از این روزا گرل بند fox know یه روز تعطیل داشتن پس تصمیم گرفتن برن بار
همه کلی مست کرده بودن و انتظار هیچی رو نداشتن پس مست کردن
همه مست بودن که هر کدومشون رفتن یه طرف و تو حال خودشون بودن
ات اخرین نفری بود که مست شد اما مستیش شدید بود
یکی که اونم خیلی مست بود اومد پیش ات
مرده:اووووو چه خوشکلی تووو(حالت مستی)
ات:گمشوو
مرده:چرا خوشکله
مرده مدام ات رو سمت خودش میکشید و ات عقب تر میرفت
تا اینکه مرده دستش رو برد زیر دل ات و شکمشو فشار داد
ات جیغ بلندی کشید ولی به خاطر صدای زیاد موسیقی کسی نشنید
در همین هین بود که یه دفه........
همونطور که گفتم شرطیه این پارت
فقط میخوام امتحان کنم ببینم چجوری میشه
شاید دفعه بعد اینجوری نباشه شایدم باشه
شرطا:
¹⁵ لایک
⁸ کامنت
فردا چک میکنم اگه امشب شرطا رسید و نزاشتم دلخور نشید
میخوام برم بخوابم اگه اجازه بدید😑
شب همگی بخیر
۷.۵k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.