وقتی قلدر مدرسه بود...
وقتی قلدر مدرسه بود...
پارت دوم
ویو یونگی
سرجامون نشسته بودیم که مدیر اومد و گفت دانش آموز انتقالی داریم دختره اومد داخل و خودش رو معرفی کرد
هه یکی دیگه
مدیر رفت و دختره که اسمش بورام بود رفت یه گوشه کنار میا نشست معلم درس داد و زنگ تفریح خورد
ویو بورام
زنگ تفریح خورد رفتم تو حیاط روی نیمکت نشستم سرم پایین بود و داشتم با گوشیم ور میرفتم که سایه چند نفر بالا سرم اومد سرم رو آوردم بالا دیدم شش نفر جلوم وایستادن که یکی از اون شش نفر جیمین بود یه نگاه بهش کردم
+عامم کاری دارید ؟!
_هه
پسره که جلو همه وایستاده بود چونمو توی دستش گرفت
_قوانین رو بهت نگفتن ؟!
+قوانین!؟
_اینجا حرف حرف ما هست وقتی ما رو میبینی باید احترام بزاری کوچولو
دستش رو از روی چونم برداشتم
+اولن من کوچولو نیستم دوما چرا باید به شما ها احترام بزارم رئیسم که نیستید
_دل و جرعتم که داری
پسره من رو انداخت رو زمین و یه لگد به شکمم زد خیلی درد داشت سرم رو آوردم بالا دیدم جیمین داره نگاه میکنه
پسره یه لگد دیگه زد
که جیمین گفت
@یونگی هیونگ ولش کن ارزش نداره معلومه یه بدبخته
+چ،چی؟!
تهیونگ :حقیقت دردناکه نه ؟! هه
که یه نفر اومد و دستم رو گرفت
هوپی :نمیشه آنقدر دانش آموز های انتقالی رو اذیت نکنی یونگی
_به خودم مربوطه
پسره دستم رو گرفت و برد تو کلاس
رو صندلی نشست و بهم یه بطری آب داد
#بیا آب رو بخور
+مم،ممنون
#نترس اسم من هوسوک هست جانگ هوسوک میتونی جیهوپ صدام کنی ...
+بورام هستم پارک بورام
#بورام با من راحت باش
+ممنون
,#زنگ بعدی بیا بریم سالن غذاخوری با هم غذا بخوریم
+ح،حتما
زنگ خورد و همه اومدن تو کلاس معلم درس داد و حالا باید میرفتیم سالن غذاخوری
با جیهوپ رفتیم
سر یه میز نشستیم که
+ببینم اون ها کی ها هستند چرا من رو اذیت کردند
#...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#YOONGI
پارت دوم
ویو یونگی
سرجامون نشسته بودیم که مدیر اومد و گفت دانش آموز انتقالی داریم دختره اومد داخل و خودش رو معرفی کرد
هه یکی دیگه
مدیر رفت و دختره که اسمش بورام بود رفت یه گوشه کنار میا نشست معلم درس داد و زنگ تفریح خورد
ویو بورام
زنگ تفریح خورد رفتم تو حیاط روی نیمکت نشستم سرم پایین بود و داشتم با گوشیم ور میرفتم که سایه چند نفر بالا سرم اومد سرم رو آوردم بالا دیدم شش نفر جلوم وایستادن که یکی از اون شش نفر جیمین بود یه نگاه بهش کردم
+عامم کاری دارید ؟!
_هه
پسره که جلو همه وایستاده بود چونمو توی دستش گرفت
_قوانین رو بهت نگفتن ؟!
+قوانین!؟
_اینجا حرف حرف ما هست وقتی ما رو میبینی باید احترام بزاری کوچولو
دستش رو از روی چونم برداشتم
+اولن من کوچولو نیستم دوما چرا باید به شما ها احترام بزارم رئیسم که نیستید
_دل و جرعتم که داری
پسره من رو انداخت رو زمین و یه لگد به شکمم زد خیلی درد داشت سرم رو آوردم بالا دیدم جیمین داره نگاه میکنه
پسره یه لگد دیگه زد
که جیمین گفت
@یونگی هیونگ ولش کن ارزش نداره معلومه یه بدبخته
+چ،چی؟!
تهیونگ :حقیقت دردناکه نه ؟! هه
که یه نفر اومد و دستم رو گرفت
هوپی :نمیشه آنقدر دانش آموز های انتقالی رو اذیت نکنی یونگی
_به خودم مربوطه
پسره دستم رو گرفت و برد تو کلاس
رو صندلی نشست و بهم یه بطری آب داد
#بیا آب رو بخور
+مم،ممنون
#نترس اسم من هوسوک هست جانگ هوسوک میتونی جیهوپ صدام کنی ...
+بورام هستم پارک بورام
#بورام با من راحت باش
+ممنون
,#زنگ بعدی بیا بریم سالن غذاخوری با هم غذا بخوریم
+ح،حتما
زنگ خورد و همه اومدن تو کلاس معلم درس داد و حالا باید میرفتیم سالن غذاخوری
با جیهوپ رفتیم
سر یه میز نشستیم که
+ببینم اون ها کی ها هستند چرا من رو اذیت کردند
#...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#YOONGI
۳.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.