پارت 51
#پارت_51
آقای مافیا♟🎲
#سوسن
نقشه داشت خوب پیش میرفت
مامان آفاقم تا حالا چیزی نفهمیده بود
وقتی مطمئن شدم که نقشه به خوبی داره پیش میره
به سمت تلویزیون رفتم تا یه فیلم خفن بزارم ببینم
مامان و بابامم که سفر کاری بودن پس من به راحتی هر غلطی دلم میخواست میکردم
فیلم پلی کردم و رفتم تا خوراکی بیارم
به سمت کشو خوراکی ها رفتم
همین که خواستم چند تا خوراکی بردارم
صدای زنگ در و شنیدم
با ترس به در خونه خیره شدم
اروم اروم به سمت ایفون حرکت کردم...
با دیدن رادمان رو صفحه ایفون
نفسی از روی اسودگی کشیدم
و جواب دادم
+ بله
با سک سکه گفت
_ به به سوسن خ...خانم
+ چرا صدات اینجوری حالت خوبه؟
_ از...از همیشه...ب..بهترم
+ نکنه م...س__تی؟
_ نه بابا.... فقط یکم خونه دوستم ممد اب انگور خو...خوردم
+ دیوونه بیا تو ببینم
داخل اومد و باهم نشستیم فیلم دیدیم
کل زمانی که داشت فیلم پخش میشد نگاهای سنگین رادمان و رو خودم حس میکردم
کم کم داشت کفرم در میومد
به سمتش برگشتم تا چیزی بهش بگم
که ل. ــــــباـــــش.. و روــــــل.... ـــبمـــــ
گذاشت
#حمایت
#اسماتـ
#مافیایی
آقای مافیا♟🎲
#سوسن
نقشه داشت خوب پیش میرفت
مامان آفاقم تا حالا چیزی نفهمیده بود
وقتی مطمئن شدم که نقشه به خوبی داره پیش میره
به سمت تلویزیون رفتم تا یه فیلم خفن بزارم ببینم
مامان و بابامم که سفر کاری بودن پس من به راحتی هر غلطی دلم میخواست میکردم
فیلم پلی کردم و رفتم تا خوراکی بیارم
به سمت کشو خوراکی ها رفتم
همین که خواستم چند تا خوراکی بردارم
صدای زنگ در و شنیدم
با ترس به در خونه خیره شدم
اروم اروم به سمت ایفون حرکت کردم...
با دیدن رادمان رو صفحه ایفون
نفسی از روی اسودگی کشیدم
و جواب دادم
+ بله
با سک سکه گفت
_ به به سوسن خ...خانم
+ چرا صدات اینجوری حالت خوبه؟
_ از...از همیشه...ب..بهترم
+ نکنه م...س__تی؟
_ نه بابا.... فقط یکم خونه دوستم ممد اب انگور خو...خوردم
+ دیوونه بیا تو ببینم
داخل اومد و باهم نشستیم فیلم دیدیم
کل زمانی که داشت فیلم پخش میشد نگاهای سنگین رادمان و رو خودم حس میکردم
کم کم داشت کفرم در میومد
به سمتش برگشتم تا چیزی بهش بگم
که ل. ــــــباـــــش.. و روــــــل.... ـــبمـــــ
گذاشت
#حمایت
#اسماتـ
#مافیایی
۱.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.