پارت 49
#پارت_49
آقای مافیا ♟🎲
دلم شور میزد
خیلی نگران سوسن بودم و دلم میخواست اولین نفر اون و ببینم
که یه لحظه یه فکری به سرم زد
سریع زنگ سامیار زدم
که روی بوق اول جواب داد
_ بله؟
+ سلام سامیار خوبی؟
_ کارتو بگو آفاق سرم شلوغ
+ میگم میشه به این بادیگاردت بگی منو ببره
خونه سوسن
_ ادرس خونش؟
ادرسو بهش دادم و منتظر بودم تا بهم اجازه بده برم
که موبایلشو قطع کرد....
مرتیکه سگ چقدر بیشعوره یه زحمت به خودش نداد حداقل بهم بگه نه...اه
اروم زیر لب داشتم غرغر میکردم
که گوشی بادیگارد زنگ خورد
_سلام قربان....چ...شم
و گوشی رو قطع کرد
با خوشحالی ازش پرسیدم
+ کی بود؟
_ آقا بودن... گفتن شما رو ببرم خونه دوستتون
تو دلم ایولی به خودم گفتم و تا رسیدن به مقصد به جاده خیره شدم
وقتی رسیدیم با خوشحالی پیاده شدم
و ازش تشکر کردم
سریع زنگ خونه رو زدم و منتظر باز شدن در شدم
ولی هر چقدر منتظر موندم در باز نشد زنگ گوشی سوسن زدم
ولی جواب نداد چند بار زنگ زدم
پنج بار
ده بار
سیزده بار
ولی بازم جواب نداد
برای بار چهار دهم زنگش زدم
داشتم امیدم و از دست میدادم... خواستم قطع کنم
که صدای سوسن رو پشت تلفن شنیدم
صداش خیلی گرفته بود
_ الو...
+ آبجی چرا هر چی زنگت میزنم
جواب نمیدی... کجایی؟
_آفاق... آفااااق.... هق... هق
+ سوسن... سوسن چته.... کجایی؟
_خو... خونم... هق... هق
+ چرا در و پس باز نمیکنی
_ تو... پ.. شت دری؟
+ اره
سریع در و باز کرد و من با سرعت وارد خونه شدم
#رومانتیک
#اسمات
#عاشقانه
#مافیایی
آقای مافیا ♟🎲
دلم شور میزد
خیلی نگران سوسن بودم و دلم میخواست اولین نفر اون و ببینم
که یه لحظه یه فکری به سرم زد
سریع زنگ سامیار زدم
که روی بوق اول جواب داد
_ بله؟
+ سلام سامیار خوبی؟
_ کارتو بگو آفاق سرم شلوغ
+ میگم میشه به این بادیگاردت بگی منو ببره
خونه سوسن
_ ادرس خونش؟
ادرسو بهش دادم و منتظر بودم تا بهم اجازه بده برم
که موبایلشو قطع کرد....
مرتیکه سگ چقدر بیشعوره یه زحمت به خودش نداد حداقل بهم بگه نه...اه
اروم زیر لب داشتم غرغر میکردم
که گوشی بادیگارد زنگ خورد
_سلام قربان....چ...شم
و گوشی رو قطع کرد
با خوشحالی ازش پرسیدم
+ کی بود؟
_ آقا بودن... گفتن شما رو ببرم خونه دوستتون
تو دلم ایولی به خودم گفتم و تا رسیدن به مقصد به جاده خیره شدم
وقتی رسیدیم با خوشحالی پیاده شدم
و ازش تشکر کردم
سریع زنگ خونه رو زدم و منتظر باز شدن در شدم
ولی هر چقدر منتظر موندم در باز نشد زنگ گوشی سوسن زدم
ولی جواب نداد چند بار زنگ زدم
پنج بار
ده بار
سیزده بار
ولی بازم جواب نداد
برای بار چهار دهم زنگش زدم
داشتم امیدم و از دست میدادم... خواستم قطع کنم
که صدای سوسن رو پشت تلفن شنیدم
صداش خیلی گرفته بود
_ الو...
+ آبجی چرا هر چی زنگت میزنم
جواب نمیدی... کجایی؟
_آفاق... آفااااق.... هق... هق
+ سوسن... سوسن چته.... کجایی؟
_خو... خونم... هق... هق
+ چرا در و پس باز نمیکنی
_ تو... پ.. شت دری؟
+ اره
سریع در و باز کرد و من با سرعت وارد خونه شدم
#رومانتیک
#اسمات
#عاشقانه
#مافیایی
۲.۸k
۰۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.