متعلق به او:
#متعلقبهاو:
#part56
کیک رو آوردن و همه دورش جمع بودن سئول به کوک تکیه داده بود و دست به سینه وایساده کوک هم یه دستشو رو کمر سئول گذاشت همه بخاطر اتفاق چند دقیقه پیش به جینا بد نگاه میکردن همه شروع کردن دست زدن
_بریم عزیزم
+بریم
هردو به طرف آقای لی رفتن
_عمو ما دیگه داریم میریم
آقای لی:باشه پسرم
+تولد دخترتونم تبریک میگم
آقای لی:ممنون دخترم
هردو خدافظی کردن رفتن به طرف خونه و لباساشونو عوض کردن با یه لباس خواب مال سئول راه راه صورتی بود مال کوک راه راه سفید مشکی سئول پشت آینه اتاق نشسته و آرایششو پاک کرد و کوک هم از اول نگاهش رو سئول بود اون دختر بدون آرایشم زیبا بود
_چرا آرایش میکنی وقتی انقدر بدون آرایش زیبایی
+چرا دوست نداری؟
_برا من فرقی نمیکنه تو همه جوره خوشگلی
سئول بلند شد و سمت تخت رفت و رو تخت کنار کوک نشست
+باز شب شد تو زبون ریزت شروع شد جناب جئون
_زنمی دوست دارم ازت تعریف کنم
+این تعریف کردنت کار دست زنت میده
_مثلا چی میشه
سئول انگوشت و زیر چونش گذاشت و با حالت فکر کردن گفت
+اوم شاید یه اتفاقی تو دلم افتاد مثلا پروانه تو دلم پر بزنه یا اکلیلی شم هوم
سئول نگاه گربه ای به کوک کرد کوک دست سئول رو گرفت و رو خودش انداختش و صورتشو نزدیک صورتش کرد
_مگه قرار نشد اونجوری نگام نکنی خانوم جئون
+چرا تو که دوست داری
_دوست دارم ولی زیادی برام شیرینه
سئول فاصله صورتشونو به سفر رسوند جوری که دماغاشون کنار هم بود و لباشون نزدیک
+این شیرینی دلتو میزنه
_تو هیچ وقت دل منو نمیزنی تازه بیشتر دلم میخواد شیرینیت مال خودم باشه
+همیشه ماله تو بوده
_چون تو متعلق به منی
سئول سرشو آروم کج کرد و بی طاقت لبا هم رو میبوسیدن کوک دستشو زیر کمر دخترک برد و نوازش میکرد سئول دستشو رو صورت کوک گذاشت که کوک تویه حرکت سئول رو آروم برد زیر خودش و محکم بغلش کرد
#part56
کیک رو آوردن و همه دورش جمع بودن سئول به کوک تکیه داده بود و دست به سینه وایساده کوک هم یه دستشو رو کمر سئول گذاشت همه بخاطر اتفاق چند دقیقه پیش به جینا بد نگاه میکردن همه شروع کردن دست زدن
_بریم عزیزم
+بریم
هردو به طرف آقای لی رفتن
_عمو ما دیگه داریم میریم
آقای لی:باشه پسرم
+تولد دخترتونم تبریک میگم
آقای لی:ممنون دخترم
هردو خدافظی کردن رفتن به طرف خونه و لباساشونو عوض کردن با یه لباس خواب مال سئول راه راه صورتی بود مال کوک راه راه سفید مشکی سئول پشت آینه اتاق نشسته و آرایششو پاک کرد و کوک هم از اول نگاهش رو سئول بود اون دختر بدون آرایشم زیبا بود
_چرا آرایش میکنی وقتی انقدر بدون آرایش زیبایی
+چرا دوست نداری؟
_برا من فرقی نمیکنه تو همه جوره خوشگلی
سئول بلند شد و سمت تخت رفت و رو تخت کنار کوک نشست
+باز شب شد تو زبون ریزت شروع شد جناب جئون
_زنمی دوست دارم ازت تعریف کنم
+این تعریف کردنت کار دست زنت میده
_مثلا چی میشه
سئول انگوشت و زیر چونش گذاشت و با حالت فکر کردن گفت
+اوم شاید یه اتفاقی تو دلم افتاد مثلا پروانه تو دلم پر بزنه یا اکلیلی شم هوم
سئول نگاه گربه ای به کوک کرد کوک دست سئول رو گرفت و رو خودش انداختش و صورتشو نزدیک صورتش کرد
_مگه قرار نشد اونجوری نگام نکنی خانوم جئون
+چرا تو که دوست داری
_دوست دارم ولی زیادی برام شیرینه
سئول فاصله صورتشونو به سفر رسوند جوری که دماغاشون کنار هم بود و لباشون نزدیک
+این شیرینی دلتو میزنه
_تو هیچ وقت دل منو نمیزنی تازه بیشتر دلم میخواد شیرینیت مال خودم باشه
+همیشه ماله تو بوده
_چون تو متعلق به منی
سئول سرشو آروم کج کرد و بی طاقت لبا هم رو میبوسیدن کوک دستشو زیر کمر دخترک برد و نوازش میکرد سئول دستشو رو صورت کوک گذاشت که کوک تویه حرکت سئول رو آروم برد زیر خودش و محکم بغلش کرد
۱۴.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.