متعلق به او
#متعلقبهاو
#part58
کوک که مطمئن شد شیر زیاد داغ نیست اونو به سئول داد و سئول هم شیشه شیر رو تو دهن لارا گذاشت لارا با اشتها شیر میخورد معلوم بود گرنس دستایه کوچولوش رو دو طرف شیشه شیر گذاشت و به سئول خیره شد چشمایع گربه ایش زیادی شبیه سئول بود همین باعث میشد کوک واسه دخترکوچولوش ضعف کنه اما فقط چشماش بقیش شبیه کوک بود بعد از خوردن شیر سئول آرق لارا رو گرفت و بعد برا خوابوندش شروع کرد به لالایی خوندن براش کوک چونشو رو شونه سئول گذاشت و دستاشم دور کمرش به صدا دلنشین همسرش گوش میداد و لذت میبرد سئول دستشو رو گونه کوک میکشید و نوازشش میکرد بعد چند دقیقه سئول لارا رو رو تخت گذاشت و کنار کوک نشست
+ماهم بخوابیم
_بخوابیم عزیزم
......
سئول واسه لارا لاک زده بود و لارا ذوق کرده بود
+ناخوناشو ببین چقدر خوشگل شده
لارا خنده ذوقی کرد و دست زد
+قرار به بابایی هم نشون بدی دخترم تونسته لاک بزنه
همون موقع صدا کیلید در اومد که نشون میداد کوک اومده کوک از پله ها بالا اومد لارا چهار دست و پا رفت جلو که کوک دیدش و خندید
_سلام کوچولو بابا
لارا از خودش صدا در میاورد انگار که میخواد حرف بزنه
+خوش اومدی عزیزم
_ممنون عشقم
کوک کتشو در آورد رو دسته مبل گذاشت
لارا رو زانوهاش نشسته بود منتظر کوک بالا پایین میپرید کوک طرف لارا رفت و جلوش نشست و دستشو دو طرف صورت لارا گذاشت و لپ تپلیش رو بوسید کوک چشمش به ناخونا لارا خورد
_ای جونم ناخوناشو ببین مامان برات لاک زده؟
لارا شروع کرد به نامفهوم حرف زدن و انگوشتشو رو یکی از انگوشتاش گذاشت
کوک خنده ای کرد و انگوشتایه لارا رو بوسید لارا به چشمایه کوک نگاه کرد که گفت
لارا:با..با
_چی
+چی
هردو همزمان شوکه شدن
_سئول اون الان بهم گفت بابا؟
+دخترم یه بار دیگه بگو
_بگو بابا
لارا:ب..ا...با
کوک و سئول بغض کردن و کوک از سر خوشحالی خندید و لارا رو محکم بغل کرد
_جان بابا بلاخره تونستی بگی یعنی قرارع مامانی هم صدا کنی
+دخترم بابایی رو تونست بگه ولی مامانی رو نتونست؟
_تمام خستگیم پرید
+خوش به حالت شد دخترم بابا صدات کرد
÷ما
_چیشده دخترم
÷ما...م..
_چی میخوای بگی دخترم
لارا به سئول نگاه کرد و با ملایمت گفت
÷ما..ما
+الان بهم گفتی مامان؟
÷ما...ما
+وای خدا
سئول پیشونی لارا رو بوسید
_قراره از این به بعد هردومون رو صدا کنه
+اوعوم(بغض)
#part58
کوک که مطمئن شد شیر زیاد داغ نیست اونو به سئول داد و سئول هم شیشه شیر رو تو دهن لارا گذاشت لارا با اشتها شیر میخورد معلوم بود گرنس دستایه کوچولوش رو دو طرف شیشه شیر گذاشت و به سئول خیره شد چشمایع گربه ایش زیادی شبیه سئول بود همین باعث میشد کوک واسه دخترکوچولوش ضعف کنه اما فقط چشماش بقیش شبیه کوک بود بعد از خوردن شیر سئول آرق لارا رو گرفت و بعد برا خوابوندش شروع کرد به لالایی خوندن براش کوک چونشو رو شونه سئول گذاشت و دستاشم دور کمرش به صدا دلنشین همسرش گوش میداد و لذت میبرد سئول دستشو رو گونه کوک میکشید و نوازشش میکرد بعد چند دقیقه سئول لارا رو رو تخت گذاشت و کنار کوک نشست
+ماهم بخوابیم
_بخوابیم عزیزم
......
سئول واسه لارا لاک زده بود و لارا ذوق کرده بود
+ناخوناشو ببین چقدر خوشگل شده
لارا خنده ذوقی کرد و دست زد
+قرار به بابایی هم نشون بدی دخترم تونسته لاک بزنه
همون موقع صدا کیلید در اومد که نشون میداد کوک اومده کوک از پله ها بالا اومد لارا چهار دست و پا رفت جلو که کوک دیدش و خندید
_سلام کوچولو بابا
لارا از خودش صدا در میاورد انگار که میخواد حرف بزنه
+خوش اومدی عزیزم
_ممنون عشقم
کوک کتشو در آورد رو دسته مبل گذاشت
لارا رو زانوهاش نشسته بود منتظر کوک بالا پایین میپرید کوک طرف لارا رفت و جلوش نشست و دستشو دو طرف صورت لارا گذاشت و لپ تپلیش رو بوسید کوک چشمش به ناخونا لارا خورد
_ای جونم ناخوناشو ببین مامان برات لاک زده؟
لارا شروع کرد به نامفهوم حرف زدن و انگوشتشو رو یکی از انگوشتاش گذاشت
کوک خنده ای کرد و انگوشتایه لارا رو بوسید لارا به چشمایه کوک نگاه کرد که گفت
لارا:با..با
_چی
+چی
هردو همزمان شوکه شدن
_سئول اون الان بهم گفت بابا؟
+دخترم یه بار دیگه بگو
_بگو بابا
لارا:ب..ا...با
کوک و سئول بغض کردن و کوک از سر خوشحالی خندید و لارا رو محکم بغل کرد
_جان بابا بلاخره تونستی بگی یعنی قرارع مامانی هم صدا کنی
+دخترم بابایی رو تونست بگه ولی مامانی رو نتونست؟
_تمام خستگیم پرید
+خوش به حالت شد دخترم بابا صدات کرد
÷ما
_چیشده دخترم
÷ما...م..
_چی میخوای بگی دخترم
لارا به سئول نگاه کرد و با ملایمت گفت
÷ما..ما
+الان بهم گفتی مامان؟
÷ما...ما
+وای خدا
سئول پیشونی لارا رو بوسید
_قراره از این به بعد هردومون رو صدا کنه
+اوعوم(بغض)
۱۴.۳k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.