Life for love
Life for love
پارت 43
اسلاید ۲ لباس میرا برای رفتن به جاده جنگلی
( ساعت ۷ صبح )
فلورا: اوه سلام بیدار شدی؟؟؟
سان هی: سلام صبح بخیر اره باید برم شرکت ی مشکلی با مدلا پیش اومده باید ترتیبشو بدم ، عصر برمیگردم
فلورا: باشه خوبه راستی انا اینو داد من گفت بدمش بهت شاید حالت رو بهتر کنه
سان هی: این چیه؟؟
فلورا: عکس خواهرته مال حداقل هفده سال پیشه اون مرده بین اوار پیداش کرده
سان هی: انا و میرا کجان؟؟
فلورا: انا که الان بیمار داره رفته بیمارستان و میرا هم که نمی دونم من ی نیم ساعتیه بیدارم ولی میرا رو ندیدم رفته بیرون نمی دونم کجاس
سان هی: خودم باهاش تماس میگیرم مشکلی نیس راستی پستچی ی بسته تا دو ساعت دیگه میاره برام بگیرش بی زحمت بزار اتاق کارم
فلورا: باشه فعلا خداحافظ
سان هی: خداحافظ
( ساعت ۷:۵۰ صبح شرکت )
کانگ: سلام رئیس خوب شد اومدید خانم لی جینا باهاتون کار دارن ی جلسه دارید و بعدش ی کنفرانس مطبوعاتی هست دیگه بقیه اش کارای عادی و روزانه شرکته
سان هی: هووف باشه بگو بیاد اتاقم
جینا: سلام اقای جئون مشکلی پیش اومده؟؟
سان هی: سلام خانم لی شنیدم که با چند تا از مدلا به مشکل خوردی درسته؟؟
جینا: نه اینطور نیس این فقط ی رقابت کاریه خودم حلش می کنم نمی خواد شما نگران باشید فقط اگه میشه امروز خودتون برای فیلم برداری بیاید نظارت داشته باشید اقای کول امروز ساعت سه بچه اش به دنیا میاد اگه بشه ی چند ساعتی بره مرخصی
سان هی: واقعا؟؟ به من نگفته بود خوبه که اطلاع دادید ، باشه خودم میام ، کار دیگه ایی ندارید؟؟
جینا: نه فقط ی سوال کوچیک دارم البته امیدوارم ناراحت نشید!!!
سان هی: بپرسید
جینا: اون دختر بچه که توی عکسه شما میشناسیدش؟؟ نسبتی باهاش دارید؟؟
سان هی: خودمم نمی دونم
جینا: اها بله ممنون ( تو ذهنش: عکس بچگی های من دست اون چکار میکنه؟؟ یعنی از توی وسایلم افتاده؟؟ اههه نمی دونم نمی فهمم ) خب من دیگه مرخص میشم فعلا
( ساعت ۱۰ صبح راه جاده جنگلی )
میرا ویو
امیدوارم حق با جیمین باشه اگه اطلاعاتش درست باشه الان باید اون عمارت این اطراف باشه عمارت جنگلی که هیفده سال پیش سوخت البته امارش سه تا عمارت بودن باید همه رو برم بگردم شاید چیزی پیدا کنم زودم باید برگردم ممکنه دردسر بشه اینجا بودنم
پارت 43
اسلاید ۲ لباس میرا برای رفتن به جاده جنگلی
( ساعت ۷ صبح )
فلورا: اوه سلام بیدار شدی؟؟؟
سان هی: سلام صبح بخیر اره باید برم شرکت ی مشکلی با مدلا پیش اومده باید ترتیبشو بدم ، عصر برمیگردم
فلورا: باشه خوبه راستی انا اینو داد من گفت بدمش بهت شاید حالت رو بهتر کنه
سان هی: این چیه؟؟
فلورا: عکس خواهرته مال حداقل هفده سال پیشه اون مرده بین اوار پیداش کرده
سان هی: انا و میرا کجان؟؟
فلورا: انا که الان بیمار داره رفته بیمارستان و میرا هم که نمی دونم من ی نیم ساعتیه بیدارم ولی میرا رو ندیدم رفته بیرون نمی دونم کجاس
سان هی: خودم باهاش تماس میگیرم مشکلی نیس راستی پستچی ی بسته تا دو ساعت دیگه میاره برام بگیرش بی زحمت بزار اتاق کارم
فلورا: باشه فعلا خداحافظ
سان هی: خداحافظ
( ساعت ۷:۵۰ صبح شرکت )
کانگ: سلام رئیس خوب شد اومدید خانم لی جینا باهاتون کار دارن ی جلسه دارید و بعدش ی کنفرانس مطبوعاتی هست دیگه بقیه اش کارای عادی و روزانه شرکته
سان هی: هووف باشه بگو بیاد اتاقم
جینا: سلام اقای جئون مشکلی پیش اومده؟؟
سان هی: سلام خانم لی شنیدم که با چند تا از مدلا به مشکل خوردی درسته؟؟
جینا: نه اینطور نیس این فقط ی رقابت کاریه خودم حلش می کنم نمی خواد شما نگران باشید فقط اگه میشه امروز خودتون برای فیلم برداری بیاید نظارت داشته باشید اقای کول امروز ساعت سه بچه اش به دنیا میاد اگه بشه ی چند ساعتی بره مرخصی
سان هی: واقعا؟؟ به من نگفته بود خوبه که اطلاع دادید ، باشه خودم میام ، کار دیگه ایی ندارید؟؟
جینا: نه فقط ی سوال کوچیک دارم البته امیدوارم ناراحت نشید!!!
سان هی: بپرسید
جینا: اون دختر بچه که توی عکسه شما میشناسیدش؟؟ نسبتی باهاش دارید؟؟
سان هی: خودمم نمی دونم
جینا: اها بله ممنون ( تو ذهنش: عکس بچگی های من دست اون چکار میکنه؟؟ یعنی از توی وسایلم افتاده؟؟ اههه نمی دونم نمی فهمم ) خب من دیگه مرخص میشم فعلا
( ساعت ۱۰ صبح راه جاده جنگلی )
میرا ویو
امیدوارم حق با جیمین باشه اگه اطلاعاتش درست باشه الان باید اون عمارت این اطراف باشه عمارت جنگلی که هیفده سال پیش سوخت البته امارش سه تا عمارت بودن باید همه رو برم بگردم شاید چیزی پیدا کنم زودم باید برگردم ممکنه دردسر بشه اینجا بودنم
۱۱.۴k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.