Life for love
Life for love
پارت 45
اسلاید ۲ عکس جیمین
( چند روز بعد )
انا: میرااا بازم داری میری بیرون؟؟
سان هی: هرروز صبح تا بعد از ظهر بیرونی چکار میکنی هروقت چیزی هم ازت می پرسیم جواب نمیدی خیلی مشکوک میزنی این چند روزه
فلورا: حق با سان هیه این چند روزه خیلی عجیب شدی ها؟؟ اگه مشکلی هست به ما بگو کمکت می کنیم
میرا: شرمنده بچه ها فعلا تا از ی چیزایی مطمئن نشم نمی تونم کاری بکنم و چیزی بهتون بگم نگران منم نباشید فعلا یک چند روزی نیستم دارم برمیگردم کره
انا: چییییی؟؟ داری میری؟؟ می خوای وسط راه ولمود کنی؟؟
میرا: نمی خوام ولتون کنم باید برم دیدن جیمین گفت باید ی چیزی نشونم بده من دیگه میرم پروازم دیر میشه
سان هی: جیمین دیگه کیه؟؟
فلورا: پسر عموشه پلیسه
سان هی: که اینطور
انا: چیه جناب نکنه حسودی کردی؟؟
سان هی: اینطور نیست
فلورا: خب باشه باشه ادامه ندید الان شر میشه
( ساعت ۱۱ شب فرودگاه اینچئون _ کره)
جیمین ویو
پس این پرواز لعنتی کی میشینه دو ساعته منتظرشم نکنه بلایی سرش اومده باشع؟؟
🔊دوستان عزیز توجه کنید تا دقایقی دیگر هواپیمای کالیفرنیا _ اینچئون در فرودگاه می نشیند لطفا شکیبا با شید با سپاس فراوان
جیمین: خوبه
( ده دقیقه بعد )
میرا: پس جیمین کجاس؟؟ چطور توی این شلوغی پیداش کنم؟؟................ اها اونهاش جیمینننننن ( داد ، دست تکون دادن )
.
.
.
میرا: سلام چطوری جوجع طلایی دلم برات لک زده بود
جیمین: اولا سلام دوما جوجه طلایی عمته
میرا: خب عمه تو هم میشه که
جیمین: میراااااا
میرا: باشه باشه اینارو ولش کن بگو ببینم چی شده منو کشوندی اینجا؟؟
جیمین: بیا تو راه برات تعریف می کنم
میرا: اوک بریم
.
.
.
میرا: چی واقعا؟؟ امکان نداره یعنی اون عمارتی که ما دنبالش میگشتیم تمام مدت اینجا توی کره بوده؟؟ پس امریکا چی؟؟
جیمین: درسته اینجا بوده اصل ماجرا از این خونه شروع شده این عمارتی که اینجاس مال پدربزرگ اون دوستت سان هی بوده توی شانزده سالگی پسرش از اینجا بخاطر ورشکستگی مهاجرت میکنن امریکا و اونجا موندگار میشن
میرا: پس پدر و مادرش اینجا سوختن؟؟
جیمین: نه اینطور نیست فقط اقای جئون خیلی زرنگ تر از این حرفا بوده تمام اطلاعات محرمانه کلی اسناد مهم رو اینجا نگه می داشته به طرز عجیبی هفت بار گزارش دزدی از اینجا رو دادن ولی هربار که پلیس برای بازرسی رفته چیزی کم نشده بوده و دزدی اتفاق نیوفتاده
میرا: پس اونی که پدر و مادر سان هی رو کشته نتونسته اون مدارک رو پیدا کنه و هنوزم داره دنبالشون میگرده که حتی تا اینجا هم اومده
پارت 45
اسلاید ۲ عکس جیمین
( چند روز بعد )
انا: میرااا بازم داری میری بیرون؟؟
سان هی: هرروز صبح تا بعد از ظهر بیرونی چکار میکنی هروقت چیزی هم ازت می پرسیم جواب نمیدی خیلی مشکوک میزنی این چند روزه
فلورا: حق با سان هیه این چند روزه خیلی عجیب شدی ها؟؟ اگه مشکلی هست به ما بگو کمکت می کنیم
میرا: شرمنده بچه ها فعلا تا از ی چیزایی مطمئن نشم نمی تونم کاری بکنم و چیزی بهتون بگم نگران منم نباشید فعلا یک چند روزی نیستم دارم برمیگردم کره
انا: چییییی؟؟ داری میری؟؟ می خوای وسط راه ولمود کنی؟؟
میرا: نمی خوام ولتون کنم باید برم دیدن جیمین گفت باید ی چیزی نشونم بده من دیگه میرم پروازم دیر میشه
سان هی: جیمین دیگه کیه؟؟
فلورا: پسر عموشه پلیسه
سان هی: که اینطور
انا: چیه جناب نکنه حسودی کردی؟؟
سان هی: اینطور نیست
فلورا: خب باشه باشه ادامه ندید الان شر میشه
( ساعت ۱۱ شب فرودگاه اینچئون _ کره)
جیمین ویو
پس این پرواز لعنتی کی میشینه دو ساعته منتظرشم نکنه بلایی سرش اومده باشع؟؟
🔊دوستان عزیز توجه کنید تا دقایقی دیگر هواپیمای کالیفرنیا _ اینچئون در فرودگاه می نشیند لطفا شکیبا با شید با سپاس فراوان
جیمین: خوبه
( ده دقیقه بعد )
میرا: پس جیمین کجاس؟؟ چطور توی این شلوغی پیداش کنم؟؟................ اها اونهاش جیمینننننن ( داد ، دست تکون دادن )
.
.
.
میرا: سلام چطوری جوجع طلایی دلم برات لک زده بود
جیمین: اولا سلام دوما جوجه طلایی عمته
میرا: خب عمه تو هم میشه که
جیمین: میراااااا
میرا: باشه باشه اینارو ولش کن بگو ببینم چی شده منو کشوندی اینجا؟؟
جیمین: بیا تو راه برات تعریف می کنم
میرا: اوک بریم
.
.
.
میرا: چی واقعا؟؟ امکان نداره یعنی اون عمارتی که ما دنبالش میگشتیم تمام مدت اینجا توی کره بوده؟؟ پس امریکا چی؟؟
جیمین: درسته اینجا بوده اصل ماجرا از این خونه شروع شده این عمارتی که اینجاس مال پدربزرگ اون دوستت سان هی بوده توی شانزده سالگی پسرش از اینجا بخاطر ورشکستگی مهاجرت میکنن امریکا و اونجا موندگار میشن
میرا: پس پدر و مادرش اینجا سوختن؟؟
جیمین: نه اینطور نیست فقط اقای جئون خیلی زرنگ تر از این حرفا بوده تمام اطلاعات محرمانه کلی اسناد مهم رو اینجا نگه می داشته به طرز عجیبی هفت بار گزارش دزدی از اینجا رو دادن ولی هربار که پلیس برای بازرسی رفته چیزی کم نشده بوده و دزدی اتفاق نیوفتاده
میرا: پس اونی که پدر و مادر سان هی رو کشته نتونسته اون مدارک رو پیدا کنه و هنوزم داره دنبالشون میگرده که حتی تا اینجا هم اومده
۱۱.۷k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.