🍷ارباب و برده 🍷پارت 12
🍷ارباب و برده 🍷
پارت_12
کوک:یه چند تا سوال دیگه دارم ازت !...
ا/ت: میشنوم؟!
کوک:اسمت؟!
ا/ت: اسمم ا/ته
کوک:اهوم...اسم قشنگیه☆
ا/ت:ممنون ارباب.....(خجالت)
کوک:دوست پسر داری؟!(جدی)
ا/ت:نه ..ارباب
کوک:واقعا؟....قبلا چی؟چند بار رابطه داشتی؟(همزمان پاشو بانداژ میکنه)
ا/ت:چه نوع رابطه ای؟!
کوک:جن.........سی
ا/ت: رابطه ی جنسی........سی نداشتم ارباب(از درد پاش آخی میکشه)
کوک:واقعا؟چه خوب بیب!
کوک:چرا گفتی چه نوع رابطه ای؟!
ا/ت:چون..چون.....یکبار ۱۴ سالم که بود رل زدم....واسه همین پرسیدم...
کوک:آهاااا.....همه ی ماجرا رو برام تعریف کن....مال چند سال پیشه؟ (اخم)
ا/ت:ارباب کار اشتباهی کردم که اینطوری نگام میکنید!^^
کوک:نه جواب سوالمو بده
ا/ت:چشم....راستش من از ۱۴ تا ۱۶ سالگی یعنی تقریباً ۲ سال و خورده ای باهم بودیم.......و ۱ سال پیش کات کردیم ...چو.....(نذاشت حرفشو تموم کنه)
کوک:چیییی؟مگه الان چند سالته؟؟؟(تعجب زیاد)
ا/ت:من...من...۱۷ سالمه
کوک:یعنی هنوز سن قانونی رو رد نکردی!پدرت خیلی عوضیه....ناهیون اشغااااااال(بلند شد و هرچی که تو دستش بود رو پرت کرد رو زمین و یکم داد و فریاد کرد)
ویوکوک:واااای خدایا یه آدم چقدر میتونه عوضی و پست باشه که دخترشو که هنوزم سن قانونی رو رد نکرده به عنوان یه برده ی جنسی با من معامله کنه......خیلی عصبی بودم......داد و فریاد میکردم و بهش بد و بیراه میگفتم که دیدم ا/ت زده زیر گریه و خیلی ترسیده.....
ویوا/ت: من به داد و فریاد فوبیا دارم.....انقدر حالم بد شد که زدم زیر گریه.....و چشمامو رو هم فشردم که تخت یکم بالا پایین شد .....چشامو که باز کردم دیدم ارباب داره نگام میکنه......خیلی آروم سرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد و آروم لب زد:
کوک: هشششششش...آروم باش....معذرت که ترسوندمت......ولی چرا انقدر ازم میترسی؟؟!
ا/ت:من از شما نمیترسم....فقط به صداهای بلند و داد و فریاد و دعوا فوبیا دارم.....ارباب
کوک: معذرت میخوام که داد زدم ......فقط گریه نکن بیب...OK !?
ا/ت:چشم ارباب.....(آروم شد)
کوک: دیگه حق نداری اینطوری باهام حرف بزنی...فهمیدی؟!(کمی اخم)
ا/ت: چطوری ارباب؟
کوک:دیگه نگو ارباب ....و راحت باهام حرف بزن....باش؟!
ا/ت:چشم....
کوک:گفتم نگو چشم فقط بگو باشه....
ا/ت:باشه ...اما من اسمتونو نمیدونم..؟،
کوک:اسم من جانگ کوکه...میتونی کوک صدام کنی...در ضمن اسمتون نه!!اسمت...
ا/ت:باشه.....ولی بقیه بهم گیر نمیدن که اینطوری صداتون...چیز یعنی صدات کنم؟×
کوک:من که ارباب این خونه ام بهت میگم اینطوری صدام بزن دیگه به کسی ربطی نداره....فهمیدی؟
ا/ت:باشه فقط .......
پارت_12
کوک:یه چند تا سوال دیگه دارم ازت !...
ا/ت: میشنوم؟!
کوک:اسمت؟!
ا/ت: اسمم ا/ته
کوک:اهوم...اسم قشنگیه☆
ا/ت:ممنون ارباب.....(خجالت)
کوک:دوست پسر داری؟!(جدی)
ا/ت:نه ..ارباب
کوک:واقعا؟....قبلا چی؟چند بار رابطه داشتی؟(همزمان پاشو بانداژ میکنه)
ا/ت:چه نوع رابطه ای؟!
کوک:جن.........سی
ا/ت: رابطه ی جنسی........سی نداشتم ارباب(از درد پاش آخی میکشه)
کوک:واقعا؟چه خوب بیب!
کوک:چرا گفتی چه نوع رابطه ای؟!
ا/ت:چون..چون.....یکبار ۱۴ سالم که بود رل زدم....واسه همین پرسیدم...
کوک:آهاااا.....همه ی ماجرا رو برام تعریف کن....مال چند سال پیشه؟ (اخم)
ا/ت:ارباب کار اشتباهی کردم که اینطوری نگام میکنید!^^
کوک:نه جواب سوالمو بده
ا/ت:چشم....راستش من از ۱۴ تا ۱۶ سالگی یعنی تقریباً ۲ سال و خورده ای باهم بودیم.......و ۱ سال پیش کات کردیم ...چو.....(نذاشت حرفشو تموم کنه)
کوک:چیییی؟مگه الان چند سالته؟؟؟(تعجب زیاد)
ا/ت:من...من...۱۷ سالمه
کوک:یعنی هنوز سن قانونی رو رد نکردی!پدرت خیلی عوضیه....ناهیون اشغااااااال(بلند شد و هرچی که تو دستش بود رو پرت کرد رو زمین و یکم داد و فریاد کرد)
ویوکوک:واااای خدایا یه آدم چقدر میتونه عوضی و پست باشه که دخترشو که هنوزم سن قانونی رو رد نکرده به عنوان یه برده ی جنسی با من معامله کنه......خیلی عصبی بودم......داد و فریاد میکردم و بهش بد و بیراه میگفتم که دیدم ا/ت زده زیر گریه و خیلی ترسیده.....
ویوا/ت: من به داد و فریاد فوبیا دارم.....انقدر حالم بد شد که زدم زیر گریه.....و چشمامو رو هم فشردم که تخت یکم بالا پایین شد .....چشامو که باز کردم دیدم ارباب داره نگام میکنه......خیلی آروم سرمو گرفت و به خودش نزدیک کرد و آروم لب زد:
کوک: هشششششش...آروم باش....معذرت که ترسوندمت......ولی چرا انقدر ازم میترسی؟؟!
ا/ت:من از شما نمیترسم....فقط به صداهای بلند و داد و فریاد و دعوا فوبیا دارم.....ارباب
کوک: معذرت میخوام که داد زدم ......فقط گریه نکن بیب...OK !?
ا/ت:چشم ارباب.....(آروم شد)
کوک: دیگه حق نداری اینطوری باهام حرف بزنی...فهمیدی؟!(کمی اخم)
ا/ت: چطوری ارباب؟
کوک:دیگه نگو ارباب ....و راحت باهام حرف بزن....باش؟!
ا/ت:چشم....
کوک:گفتم نگو چشم فقط بگو باشه....
ا/ت:باشه ...اما من اسمتونو نمیدونم..؟،
کوک:اسم من جانگ کوکه...میتونی کوک صدام کنی...در ضمن اسمتون نه!!اسمت...
ا/ت:باشه.....ولی بقیه بهم گیر نمیدن که اینطوری صداتون...چیز یعنی صدات کنم؟×
کوک:من که ارباب این خونه ام بهت میگم اینطوری صدام بزن دیگه به کسی ربطی نداره....فهمیدی؟
ا/ت:باشه فقط .......
۸.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.