دیانا: چشم
دیانا: چشم
ارسلان: رسیدیم پیاده شو
دیانا: بقیه کوشن ؟
ارسلان: اونا هم رسیدن اونجا رو ببین منتظر ما هستن
دیانا: اوم .... از ماشین پیاده شدم و رفتم پیش نیکا و با هاش رفتم بالای کوه و کل با دخترا حرف زدیم و تا رسیدیم سر قله
نیکا: خوبی دیانا؟
دیانا : آره فقط یکم سرگیجه دارم
نیکا : میخوای برگردیم
دیانا: نه ..... یهو خوردم زمین آییییی
نیکا: وای 😦
دیانا: چنان جیقی زدم که کل بچه ها ریختن سرم و ارباب با عصبانیت آومد جلوم
ارسلان: مگه نگفتم مراقب باشین ( با داد)
دیانا: آیی خوبم من
ارسلان: پاشو
دیانا: داشتم پا میشدم که دوباره افتادم رو زمین .... آخخخخ . نمیتونم پاشم
ارسلان: دیانا رو بغل کردم بردم تو ماشین ..... خوبی
دیانا: آره فقط کف پام خیلی درد داره و میسوزه
ارسلان: پاتو بیار بالا
دیانا: نه خوبم
ارسلان: پاشو آورم بالا و دیدم یه تیکه از پاش خونیه و شکاف خورده ... با یه دستمال کاغذی دستمو گذاشتم رو زخم و فشار دادم که ..
دیانا: آییییییییییی .
ارسلان: آروم باش میخوام خونش بند بیاد.....
ارسلان: رسیدیم پیاده شو
دیانا: بقیه کوشن ؟
ارسلان: اونا هم رسیدن اونجا رو ببین منتظر ما هستن
دیانا: اوم .... از ماشین پیاده شدم و رفتم پیش نیکا و با هاش رفتم بالای کوه و کل با دخترا حرف زدیم و تا رسیدیم سر قله
نیکا: خوبی دیانا؟
دیانا : آره فقط یکم سرگیجه دارم
نیکا : میخوای برگردیم
دیانا: نه ..... یهو خوردم زمین آییییی
نیکا: وای 😦
دیانا: چنان جیقی زدم که کل بچه ها ریختن سرم و ارباب با عصبانیت آومد جلوم
ارسلان: مگه نگفتم مراقب باشین ( با داد)
دیانا: آیی خوبم من
ارسلان: پاشو
دیانا: داشتم پا میشدم که دوباره افتادم رو زمین .... آخخخخ . نمیتونم پاشم
ارسلان: دیانا رو بغل کردم بردم تو ماشین ..... خوبی
دیانا: آره فقط کف پام خیلی درد داره و میسوزه
ارسلان: پاتو بیار بالا
دیانا: نه خوبم
ارسلان: پاشو آورم بالا و دیدم یه تیکه از پاش خونیه و شکاف خورده ... با یه دستمال کاغذی دستمو گذاشتم رو زخم و فشار دادم که ..
دیانا: آییییییییییی .
ارسلان: آروم باش میخوام خونش بند بیاد.....
۱۲.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.