پارت ۱۰ اکیپ من
خیلی ترسیده و عصبانی بودم که شیشه ی شراب رو از رو میزو برداشتم پرت کردم سمت یکی از پسرا خورد تو شونش و زخمی شد
مرده ۱:هی، بگیرینش
اومدن دو تا دستمو گرفتن رئیسشون یه لگد زد بهم انقدر محکم زد افتادم گوشه ی اتاق
تهیونگ ویو *
دیدم اتو زدن میخواستم برم که نامجون دستمو گرفت
نامجون: صب کن باید نقشه داشته باشی همینجور الکی که نمیشه خودتم گیر میوفتی
تهیونگ : ایش باشه... این چوبو بگیر بیا
نامجون: اه باشه
دوتا چوب برداشتیم رفتیم
مرده ۲:شما کی هستین؟
تهیونگ: ازادش کنین تا جرتون ندادم
ر. س: پس با این دختره این؟ باشه راحت باشین (پوزخند)
درگیری درست شد داشتیم دعوا می کردیم که رفتم دست اتو گرفتم زود از اونجا رفتیم نامجون هم اومد رفتیم پیش بچه ها
کوک: کجا بودی؟
ات: خب...(ماجرا رو تعریف میکنه)
شوگا: که اینطور
جین: بیاین بریم ممکنه بیان دنبالت
ات: درسته
همه: بریم
ات ویو *
منو رسوندن خونه خودشون رفتن
ات: اخ خیلی خستم
لباسمو عوض کردم رفتم خوابیدم.
فردا صبح وقتی بیدار شدم داشت بارون میومد رفتم یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم موهامو خشک کردم یکم طول کشید چون موهام تا زانوم میرسید لباس پوشیدم و موهامو بالا بستم رفتم پایین قهوه درست کردمو خوردم یه چتر برداشتم و رفتم سمت دانشگاه
رسیدم دانشگاه رفتم تو کلاسم
جیمین: سلام
ات: سلام
بعد چند دقیقه بغیه هم اومدن و استاد هم اومد
استاد: بچه ها قراره بریم اردو
بچه ها: اخجوون
یکی از بچه ها: قراره کجا بریم؟
استاد: جنگل
ات: خوبه جنگل خوش میگذره
کوک: اوهوم
(بعد از دانشگاه)
میخواستیم قبل از رفتن به خونه بریم کافه
پس رفتیم کافه
گارسون: چی میل دارین؟
همه باهم: هات چاکلت (تعجب) * خنده *
بعد از اینکه گارسون با سفارشامون اومد و داشتیم نوشیدنی مون رو میخوردیم
ات: بیایم بریم پارک
جیهوپ: تو این بارون؟
ات.: اره، مگه چیه؟
جیهوپ: اخه خیس میشیم
ات: حالا شما بیاین
جیمین: اوک
رفتیم پارک
ات: گل و درختا تو بارون خیلی قشنگ ترن
تهیونگ: درسته
بعد از یه مدت بارون شدید تر شد خونه ی من نزدیک تر بود پس گفتم فعلا بیان پیش من رفتیم خونه
جیهوپ: خیلی خیس شدیم
ات: از تو دریا بیرون اومدیم... من برم حوله بیارم
رفتم از تو اتاقم چند تا حوله برداشتم و رفتم دادم به بچه ها تا موهاشونو خشک کنن خودمم یه حوله برداشتم و موهامو خشک کردم
جیمین: هوا شناسی میگه بارون فعلا ادامه داره
ات: خب تا وقتی تموم بشه اینجا بمونین
جیمین: اوکی
ات: حوصلم سر رفته
جیهوپ: حالا که همه اینجاییم...
ات: دوست دختر داری؟
جیهوپ: نه بیاین تکلیف دانشگاهو بنویسیم، دوست دختر کجا بود؟
ات: گفتی حالا که همه اینجاییم گفتم شاید میخوای اعلام کنی
همه: خنده
ادامه دارد...
اینترنت نداشتم تا الان 😩
مرده ۱:هی، بگیرینش
اومدن دو تا دستمو گرفتن رئیسشون یه لگد زد بهم انقدر محکم زد افتادم گوشه ی اتاق
تهیونگ ویو *
دیدم اتو زدن میخواستم برم که نامجون دستمو گرفت
نامجون: صب کن باید نقشه داشته باشی همینجور الکی که نمیشه خودتم گیر میوفتی
تهیونگ : ایش باشه... این چوبو بگیر بیا
نامجون: اه باشه
دوتا چوب برداشتیم رفتیم
مرده ۲:شما کی هستین؟
تهیونگ: ازادش کنین تا جرتون ندادم
ر. س: پس با این دختره این؟ باشه راحت باشین (پوزخند)
درگیری درست شد داشتیم دعوا می کردیم که رفتم دست اتو گرفتم زود از اونجا رفتیم نامجون هم اومد رفتیم پیش بچه ها
کوک: کجا بودی؟
ات: خب...(ماجرا رو تعریف میکنه)
شوگا: که اینطور
جین: بیاین بریم ممکنه بیان دنبالت
ات: درسته
همه: بریم
ات ویو *
منو رسوندن خونه خودشون رفتن
ات: اخ خیلی خستم
لباسمو عوض کردم رفتم خوابیدم.
فردا صبح وقتی بیدار شدم داشت بارون میومد رفتم یه دوش پنج دقیقه ای گرفتم موهامو خشک کردم یکم طول کشید چون موهام تا زانوم میرسید لباس پوشیدم و موهامو بالا بستم رفتم پایین قهوه درست کردمو خوردم یه چتر برداشتم و رفتم سمت دانشگاه
رسیدم دانشگاه رفتم تو کلاسم
جیمین: سلام
ات: سلام
بعد چند دقیقه بغیه هم اومدن و استاد هم اومد
استاد: بچه ها قراره بریم اردو
بچه ها: اخجوون
یکی از بچه ها: قراره کجا بریم؟
استاد: جنگل
ات: خوبه جنگل خوش میگذره
کوک: اوهوم
(بعد از دانشگاه)
میخواستیم قبل از رفتن به خونه بریم کافه
پس رفتیم کافه
گارسون: چی میل دارین؟
همه باهم: هات چاکلت (تعجب) * خنده *
بعد از اینکه گارسون با سفارشامون اومد و داشتیم نوشیدنی مون رو میخوردیم
ات: بیایم بریم پارک
جیهوپ: تو این بارون؟
ات.: اره، مگه چیه؟
جیهوپ: اخه خیس میشیم
ات: حالا شما بیاین
جیمین: اوک
رفتیم پارک
ات: گل و درختا تو بارون خیلی قشنگ ترن
تهیونگ: درسته
بعد از یه مدت بارون شدید تر شد خونه ی من نزدیک تر بود پس گفتم فعلا بیان پیش من رفتیم خونه
جیهوپ: خیلی خیس شدیم
ات: از تو دریا بیرون اومدیم... من برم حوله بیارم
رفتم از تو اتاقم چند تا حوله برداشتم و رفتم دادم به بچه ها تا موهاشونو خشک کنن خودمم یه حوله برداشتم و موهامو خشک کردم
جیمین: هوا شناسی میگه بارون فعلا ادامه داره
ات: خب تا وقتی تموم بشه اینجا بمونین
جیمین: اوکی
ات: حوصلم سر رفته
جیهوپ: حالا که همه اینجاییم...
ات: دوست دختر داری؟
جیهوپ: نه بیاین تکلیف دانشگاهو بنویسیم، دوست دختر کجا بود؟
ات: گفتی حالا که همه اینجاییم گفتم شاید میخوای اعلام کنی
همه: خنده
ادامه دارد...
اینترنت نداشتم تا الان 😩
۱۱.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.