پارت ۹ اکیپ من
پسره: چی شده دختر کوچولو؟ گم شدی؟(پوزخند)
ات: م.. من
که یهو هلم داد افتادم پشت پرده هه
مرد ۲:این دختره کیه؟
پسره: فال گوش وایستاده بود
مرده۱:باید بکشیمش
مرد ۳:صبر کن رئیس بیاد، شاید به عنوان زیر خواب یا خدمتکار بخوادش
ات: هق... خواهش میکنم..هق... ولم کنین
مرده ۲:فعلا بندازش اون پشت بعدا حسابشو میرسیم
پسره: باشه
دستمو گرفت برد تو یه اتاق پرتم کرد تو
پسره: اگه رئیس نخوادت، خودم باهات خوش میگذرونم
ات: هق
پسره: *رفت*
نامجون ویو *
چرا ات انقدر دیر کرد؟ نباید میزاشتم تنها بره
نامجون: بچه ها ات دیر کرده
شوگا: اره، بلایی سرش نیومده باشه
جیمین: اینجا پسر هیز زیاده، کاریش نکرده باشن
جین: بریم دنبالش بگردیم
جیهوپ: زود باشین بریم
رفتیم دنبال ات بگردیم من و تهیونگ باهم رفتیم
تهیونگ: شاید رفته سرویس بهداشتی
نامجون: دیگه انقدر طولش نمیده که، ولی بریم اون اطراف و ببینیم
تهیونگ: اوک
رفتیم اطراف دستشویی رو نگاه کردیم
تهیونگ: هیونگ بیا اینجااا
نامجون: چی شده
تهیونگ: این گردنبند اته
نامجون: کجا بود؟
تهیونگ: همینجا، رو زمین
رو زمینو نگاه کردم که
نامجون: تهیونگ ببین اینجا ی اتاق مخفیه
تهیونگ: هااا؟
نامجون: ببین باید رمز رو وارد کنی تا بری تو
تهیونگ: خب بیا امتحان کنیم ببین رمزشو بلد نیستی
چند تا رمز رو امتحان کردیم بعد از چند بار باز شد افتادیم تو
تهیونگ: اخ هیونگ میشه از روم بلند شی
نامجون: ببخشید
تهیونگ: اینجا کجاس؟
نامجون: نمی دونم، ولی احتمالا ات اینجاست
تهیونگ: بیا اینجا
نامجون: کجا؟... اینا کین؟
انگار پشت یه پرده چند نفر نشسته بودن
پسره: اگه رئیس اون دخترو به عنوان زیر خواب یا خدمتکار نخواد خودم میبرمش
نامجون: انگار ات اینجاست
تهیونگ: شاید اون پشته (به یه در پشت سر پسرا اشاره کرد)
نامجون: ممکنه... یکی داره میاد قایم شو
زود رفتیم یه جایی قایم شدیم یه پسر رفت پیش اون پسرای دیگه
مرد ۱:سلام رئیس
نامجون: پس این رئیسشونه
(رئیس رو با ر. س نشون می دم)
ر. س: حوصله ندارم الان زدم یکی رو کشتم
مرد ۳:اگه شما کشتینش اشکالی نداره حقش بوده
مرد ۲:رئیس، ما داشتیم حرف می زدیم که انگار یه دختر اینجا فالگوش وایستاده بود گفتیم شاید شما بخواینش نکشتیمش
ر. س: اره خب به یه زیر خواب احتیاج دارم، برو دختررو بیار
پسره: چشم
ات ویو *
اونجا نشسته بودم و خیلی می ترسیدم... دیدم همون پسره اومد منو از دستم گرفت برد جلوی اون پسرا انداخت، اینبار یکی دیگه هم بود فکر کنم رئیسشون بود
ر. س: دختر خوشگلی هستی، نظرت چیه یکم خوش بگذرونیم؟
ات: خوا... خواهش می کنم...
ر. س: خواهش می کنی که چی؟ ازادت کنیم؟ متاسفم نمی تونیم همچین کاری کنیم
از ترس و عصبانیت شیشه ی شرابو برداشتم پرتش کردم که...
ادامه دارد ...
ات: م.. من
که یهو هلم داد افتادم پشت پرده هه
مرد ۲:این دختره کیه؟
پسره: فال گوش وایستاده بود
مرده۱:باید بکشیمش
مرد ۳:صبر کن رئیس بیاد، شاید به عنوان زیر خواب یا خدمتکار بخوادش
ات: هق... خواهش میکنم..هق... ولم کنین
مرده ۲:فعلا بندازش اون پشت بعدا حسابشو میرسیم
پسره: باشه
دستمو گرفت برد تو یه اتاق پرتم کرد تو
پسره: اگه رئیس نخوادت، خودم باهات خوش میگذرونم
ات: هق
پسره: *رفت*
نامجون ویو *
چرا ات انقدر دیر کرد؟ نباید میزاشتم تنها بره
نامجون: بچه ها ات دیر کرده
شوگا: اره، بلایی سرش نیومده باشه
جیمین: اینجا پسر هیز زیاده، کاریش نکرده باشن
جین: بریم دنبالش بگردیم
جیهوپ: زود باشین بریم
رفتیم دنبال ات بگردیم من و تهیونگ باهم رفتیم
تهیونگ: شاید رفته سرویس بهداشتی
نامجون: دیگه انقدر طولش نمیده که، ولی بریم اون اطراف و ببینیم
تهیونگ: اوک
رفتیم اطراف دستشویی رو نگاه کردیم
تهیونگ: هیونگ بیا اینجااا
نامجون: چی شده
تهیونگ: این گردنبند اته
نامجون: کجا بود؟
تهیونگ: همینجا، رو زمین
رو زمینو نگاه کردم که
نامجون: تهیونگ ببین اینجا ی اتاق مخفیه
تهیونگ: هااا؟
نامجون: ببین باید رمز رو وارد کنی تا بری تو
تهیونگ: خب بیا امتحان کنیم ببین رمزشو بلد نیستی
چند تا رمز رو امتحان کردیم بعد از چند بار باز شد افتادیم تو
تهیونگ: اخ هیونگ میشه از روم بلند شی
نامجون: ببخشید
تهیونگ: اینجا کجاس؟
نامجون: نمی دونم، ولی احتمالا ات اینجاست
تهیونگ: بیا اینجا
نامجون: کجا؟... اینا کین؟
انگار پشت یه پرده چند نفر نشسته بودن
پسره: اگه رئیس اون دخترو به عنوان زیر خواب یا خدمتکار نخواد خودم میبرمش
نامجون: انگار ات اینجاست
تهیونگ: شاید اون پشته (به یه در پشت سر پسرا اشاره کرد)
نامجون: ممکنه... یکی داره میاد قایم شو
زود رفتیم یه جایی قایم شدیم یه پسر رفت پیش اون پسرای دیگه
مرد ۱:سلام رئیس
نامجون: پس این رئیسشونه
(رئیس رو با ر. س نشون می دم)
ر. س: حوصله ندارم الان زدم یکی رو کشتم
مرد ۳:اگه شما کشتینش اشکالی نداره حقش بوده
مرد ۲:رئیس، ما داشتیم حرف می زدیم که انگار یه دختر اینجا فالگوش وایستاده بود گفتیم شاید شما بخواینش نکشتیمش
ر. س: اره خب به یه زیر خواب احتیاج دارم، برو دختررو بیار
پسره: چشم
ات ویو *
اونجا نشسته بودم و خیلی می ترسیدم... دیدم همون پسره اومد منو از دستم گرفت برد جلوی اون پسرا انداخت، اینبار یکی دیگه هم بود فکر کنم رئیسشون بود
ر. س: دختر خوشگلی هستی، نظرت چیه یکم خوش بگذرونیم؟
ات: خوا... خواهش می کنم...
ر. س: خواهش می کنی که چی؟ ازادت کنیم؟ متاسفم نمی تونیم همچین کاری کنیم
از ترس و عصبانیت شیشه ی شرابو برداشتم پرتش کردم که...
ادامه دارد ...
۱۱.۰k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.