part

part:²
می چا: سلام ببخشید دیر شد ترافیک بود
یونا: خب چیکار داشتی
می چا: میخواستم یه کاری برام انجام بدی
یونا:چکاری
می چا: بجای من بری سر قرار
یونا: چرا خودت نمیری
می چا: میخوام تو بری اول با اخلاقش آشنا بشی من خودم خجالت میکشم
یونا: من نمیرم

یونا پاشد و می ۰ا هم پشت سرش داشت می رفت همینجوری داشتن میزفتن که می چا گفت : بهت پول میدم
یونا سرشو برگردوند سمت می چا

یونا: قبوله
می چا: مرسی
یونا: خیلی خب حالا
می چا: فردا بیا خونم تا بهت بگم چیکار کنی
یونا: نه تو امشب بیا خونه ی من بمون
می چا: آخه...
یونا: آخه نداره کیفتو بردار برسم

می چا و یونا رفتن سمت خونه و شب باهم گذروندن

(صبح)
صبح پاشدیم با می چا صبحونه خوردیم رفتیم آرایشگاه تا آماده بشم

یونا رو به آرایشگر: خیلی آرایشم نکنی ها خوشم نمیاد
می چا: بزار خوشگل شی
یونا: من همینجوری هم خوشگلم
می چا: باشه بابا تو خوشگل

یونا "آرایشم تموم شد رفتم سمت رستورانی که توش قرار داشتم رسیدم نشستم که بعد چندمین یه مرد خوشتیپ اومد نشست روبروم

تهیونگ: می چا؟
یونا: آره
تهیونگ: خوشبختم تهیونگم
یونا: خوشبختم یونا چ چیزه می چا هستم

ادامه دارد....
[بچه ها پارت ۵ به بعد جالب تر میشه بچه ها یه چند. روزی نیستم نگران نباشیدمیام ]
دیدگاه ها (۴)

part:³تهیونگ: اسم خودتم یادت نیسیونا: چرا یادمه.فقط یکم هول ...

part:⁴یونا: خب کاری داشتیتهیونگ: اممم خب فقط میخواستم حالتو ...

part:¹یونا " تو خونم بودم داشتم فیلم میدیدم که دوستم می چا ز...

نام فیک : IhtroducingIovetriend♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ژانر : عاشقا...

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

بنظرتون چرا BBC امثال این خبرهارو بازنشر می کنه ؟!بخاطر اینک...

پارت اول:هه رین: اوف بازم یه صبح لعنتی دیگه بازم تنفر خانواد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط