part

part:³
تهیونگ: اسم خودتم یادت نیس
یونا: چرا یادمه.فقط یکم هول شدم آخه مردی به این خوشتیپی ندیده بودم
تهیونگ: ولی تو خوشگل تری
یونا: اومرسی

یونا " یکم باهاش کپ زدن دیگه پاشدم رفتم سمت ماشین نشستم تو ماشین زنگ زدم به می چا

یونا: خیلی خری
می چا: چرا
یونا: چطور تونستی با همچین مردی قرار بزاری
می چا: چرا
یونا: خیلی اخلاقش بده
می چا:واقعا
یونا: آره
می چا:خب حالا چیکارکنم
یونا: باید باهاش بهم بزنی
می چا: آخه..
یونا:چیه نکنه میخوای با همچین مردی ازدواج کنی
می چا: نه
یونا: خب آفرین بهم بزن
می چا: باشه فعلا بای
یونا :بای
(پایان تماس)

یونا "رفتم سمت خونه بعد چندمین رسیدم نشستم یه فیلم نگاه کردم وسط های فیلم بود که یکی بهم زنگ زد.

تهیونگ: الو سلام
یونا: سلام شما؟
تهیونگ: تهیونگم
یونا: آهان ببخشی نشناختم
تهیونگ: اشکالی نداره


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

part:⁴یونا: خب کاری داشتیتهیونگ: اممم خب فقط میخواستم حالتو ...

ادامه پارت ⁴یونا" اونجا یه منشی نشسته بود رفتم سمتشیونا: سلا...

part:²می چا: سلام ببخشید دیر شد ترافیک بودیونا: خب چیکار داش...

part:¹یونا " تو خونم بودم داشتم فیلم میدیدم که دوستم می چا ز...

فرشته کوچولوی من ( پارت ۱۳ )گویون : پدرم آمد بغلش کردم نشستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط