part
part:⁴
یونا: خب کاری داشتی
تهیونگ: اممم خب فقط میخواستم حالتو بپرسم
یونا: ماکه الان باهم بودیم
تهیونگ: چیزه خب زنگ زدم ببینم داری چیکار میکنی
یونا: دارم فیلم میبینم
تهیونگ: عه خیلی خب مزاحم فیلم دیدنت نمیشم بای
یونا: بای
(پایان تماس)
(۱ شب)
یونا" تو رخت خوابم بودم کم کم داشت چشمام گرم می شد که تلفنم زنگ خورد نگاه کردم دیدم می چا بود حوصله شو نداشتم گوشی رو خاموش کردم و خوابیدن
(صبح)
یونا: صبح پاشدم رفتم یه صبحونه خوردم حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم برم دنبال کار بگردم رفتم بیرون همینجوری داشتم تو خیابون ها می گشتم که چشمم خورد به یه پستر روی دیوار مال یه شرکت بود آدرسشو برداشتم و رفتم سمت اونجا بعد چند مین رسیدم
ادامه دارد....
یونا: خب کاری داشتی
تهیونگ: اممم خب فقط میخواستم حالتو بپرسم
یونا: ماکه الان باهم بودیم
تهیونگ: چیزه خب زنگ زدم ببینم داری چیکار میکنی
یونا: دارم فیلم میبینم
تهیونگ: عه خیلی خب مزاحم فیلم دیدنت نمیشم بای
یونا: بای
(پایان تماس)
(۱ شب)
یونا" تو رخت خوابم بودم کم کم داشت چشمام گرم می شد که تلفنم زنگ خورد نگاه کردم دیدم می چا بود حوصله شو نداشتم گوشی رو خاموش کردم و خوابیدن
(صبح)
یونا: صبح پاشدم رفتم یه صبحونه خوردم حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم برم دنبال کار بگردم رفتم بیرون همینجوری داشتم تو خیابون ها می گشتم که چشمم خورد به یه پستر روی دیوار مال یه شرکت بود آدرسشو برداشتم و رفتم سمت اونجا بعد چند مین رسیدم
ادامه دارد....
- ۹.۵k
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط