زیبای پنهان

زیبای پنهان
پارت۲
بعد اینکه مدرسه تعطیل شد داشتم از کلاس میومدم بیرون که یکی دستمو گرفت
برگشتم تا ببینم کیه که با تینا یعنی خواهرم مواجه شدم.
بیتا:تینا؟ اینجا چی کار میکنی؟
تینا:اومدم دنبال خواهرم..مشکلیه؟
بیتا:نه اصلا .حالا این خواهر دلتنگ نمیخواد شکم گشنه خواهرشو سیر کنه؟
تینا:چرا عشقم بیا بریم
بیتا:پیتزا میخواما
تینا:بیا جوجه بیا
با تینا رفتیم فست فودی و یه غدای مشتی زدیم تو رگ
برگشتم خونه و اولین کاری کردم بدون در آوردن لباسام افتادم رو تخت

۳ ظهر بود که دست از خواب کشیدم چون داشتم می پختم. لباسام رو عوض کردم و رفتم سر گوشی ....یه پیام تازه داشتم تو دایرکت
سلام خوبین میخواستم باهاتون آشنا شم ...
از این پیاما برام زیاد میاد آما این یکی بهتر بود .
نمیخواستم جواب بدم تا وقتی که چشمم به پروفایلش خورد .
اوفففق اصن یه چیزی بازو رو نگم تمام عضله هاش بیرون زده بود انگار مافیا بود ....
یه نیرویی باعث شد جوابشو بدم..
سلام بله بفرمایید .من بیتام ۱۸ سالمه و در تهران زندگی میکنم .....
یکم که باهاش حرف زدم گقت بیا فلان آدرس همو ببینیم ...
منه خرم قبول کردم رفتم فلان آدرس و منتظر نشستم تا اینکه اومد و.........
-
دیدگاه ها (۰)

زیبای پنهان پارت ۳باورم نمیشد خودش باشه .... اون...اون آراد ...

بگیناااااا

زیبای پنهان پارت ۱ (ویو بیتا) صبح روز اول بهار بود . به زور ...

اینم معرفی

چرامن پارت ۴از همون دار دسته ی پیر مرده ستات و جونکوک: خوش ا...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

P¹¹رفتیم توی آسانسور و کلید آسانسور رو زدنرفتیم پایین که وقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط