انشات"عاشق بودن جرم نیست"
انشات"عاشق بودن جرم نیست"
pt: 9
که یهو تهیونگ اومد تو میخواست سر گرم بوسیدن اون دختره بود که اون اومد دست اون پسره رو گرفتم خواستم برم بیرون از اتاق
تهیونگ: ا.ت..... ا.ت*داد
سریع دست اون پسره رو کشیدمو رفتم بیرون اون بهم زل زده بود
شوگا: چیشده؟
ا.ت: هیچی*با بغض
شوگا: اون بهت خیانت کرده؟؟
ا.ت: اره*گریه
اشکام سرازیر شد
خودمو جموجور کردم
شوگا: میتونی امشب بیای خونه من
ا.ت: باشه میام
رفتیم بیرون دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشینش شدیم بادیگارد ها خواستن در ماشینو ببندن که تهیونگ اومد
تهیونگ: کجا میری*عصبانیت
ا.ت: به تو چه
تهیونگ: من بهت خیانت نکردم فقط مست بودم
ا.ت: برو هرکی رو میخوای خر کن ولی من اصکل نیستم
شوگا: مزاحم نشو.. درو ببند
بادیگارد درو بست
*ویو تهیونگ*
لعنت به این شانس نباید بهش خیانت میکردم آخه چرا کردم
باید برم و بیارمش خونه وگرنه هیچ وقت نمیبینمش
دختره: عشقم بیا بریم
تهیونگ: عشقمو درد من مست بودم میفهمی برو گمشو
رفتم سوار ماشین شدم
تهیونگ : اون ماشین رو تعقیب کنید
بادیگارد: بله قربان
رسیدیم به خونه شوگا خواستم از ماشین پیاده بشم که سرم گیج رفت داشتم میوفتادم که شوگا منو گرفت لبمون به هم خورد
ا.ت:*خجالت
شوگا: اشکال نداره خجالت نکش
رفتیم تو خواستم برم حموم یادم افتاد که لباس ندارم
ا.ت: ای بابا مجبورم فردا برم حموم
شوگا: میتونی یکی از لباس های منو بپوشی
ا.ت: نه ممنون
شوگا: خجالت نکش
ا.ت: ب... باشه
منو برد به اتاقش یه لباس سفید بهم داد
رفتم حموم اومدم بیرون لباسو پوشیدم خواستم از اتاق برم بیرون
که شوگا اومد
شوگا: چیزی میخواستی
ا.ت: ا... اره س.. سشوار میخواستم
شوگا: توی کمد هستش
ا.ت: ممنون
*ویو شوگا*
دختر خوبیه ازش خوشم میاد
شوگا به خودت بیا اون رل داره
موهامو سشوار کردم و رفتم رو کاناپه دراز کشیدم که شوگا اومد تو
شوگا: نمیخوای رو تخت بخوابی
ا.ت: نه ممنون
شوگا: بیا من کاریت ندارم
رفتم رو تخت پتو رو انداختم رو خودم شوگا اومد کنارم که یکی در زد شوگا بلند شد منم بلند شدمو رو تخت نشستم
شوگا: بیا تو
خدمتکار: قربان آقای تهیونگ اومده
شوگا: بگو بیاد تو
ا.ت: چ... چی اون اینجا چیکار میکنه
ادامه دارد
در خماری بمانید
pt: 9
که یهو تهیونگ اومد تو میخواست سر گرم بوسیدن اون دختره بود که اون اومد دست اون پسره رو گرفتم خواستم برم بیرون از اتاق
تهیونگ: ا.ت..... ا.ت*داد
سریع دست اون پسره رو کشیدمو رفتم بیرون اون بهم زل زده بود
شوگا: چیشده؟
ا.ت: هیچی*با بغض
شوگا: اون بهت خیانت کرده؟؟
ا.ت: اره*گریه
اشکام سرازیر شد
خودمو جموجور کردم
شوگا: میتونی امشب بیای خونه من
ا.ت: باشه میام
رفتیم بیرون دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشینش شدیم بادیگارد ها خواستن در ماشینو ببندن که تهیونگ اومد
تهیونگ: کجا میری*عصبانیت
ا.ت: به تو چه
تهیونگ: من بهت خیانت نکردم فقط مست بودم
ا.ت: برو هرکی رو میخوای خر کن ولی من اصکل نیستم
شوگا: مزاحم نشو.. درو ببند
بادیگارد درو بست
*ویو تهیونگ*
لعنت به این شانس نباید بهش خیانت میکردم آخه چرا کردم
باید برم و بیارمش خونه وگرنه هیچ وقت نمیبینمش
دختره: عشقم بیا بریم
تهیونگ: عشقمو درد من مست بودم میفهمی برو گمشو
رفتم سوار ماشین شدم
تهیونگ : اون ماشین رو تعقیب کنید
بادیگارد: بله قربان
رسیدیم به خونه شوگا خواستم از ماشین پیاده بشم که سرم گیج رفت داشتم میوفتادم که شوگا منو گرفت لبمون به هم خورد
ا.ت:*خجالت
شوگا: اشکال نداره خجالت نکش
رفتیم تو خواستم برم حموم یادم افتاد که لباس ندارم
ا.ت: ای بابا مجبورم فردا برم حموم
شوگا: میتونی یکی از لباس های منو بپوشی
ا.ت: نه ممنون
شوگا: خجالت نکش
ا.ت: ب... باشه
منو برد به اتاقش یه لباس سفید بهم داد
رفتم حموم اومدم بیرون لباسو پوشیدم خواستم از اتاق برم بیرون
که شوگا اومد
شوگا: چیزی میخواستی
ا.ت: ا... اره س.. سشوار میخواستم
شوگا: توی کمد هستش
ا.ت: ممنون
*ویو شوگا*
دختر خوبیه ازش خوشم میاد
شوگا به خودت بیا اون رل داره
موهامو سشوار کردم و رفتم رو کاناپه دراز کشیدم که شوگا اومد تو
شوگا: نمیخوای رو تخت بخوابی
ا.ت: نه ممنون
شوگا: بیا من کاریت ندارم
رفتم رو تخت پتو رو انداختم رو خودم شوگا اومد کنارم که یکی در زد شوگا بلند شد منم بلند شدمو رو تخت نشستم
شوگا: بیا تو
خدمتکار: قربان آقای تهیونگ اومده
شوگا: بگو بیاد تو
ا.ت: چ... چی اون اینجا چیکار میکنه
ادامه دارد
در خماری بمانید
۱۰۴.۲k
۰۲ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.