پارت ۳۱
پارت ۳۱
فردا صبح
دیا، پاشدم دیدم ساعت ۱۰ روی ارسلان پتو انداختم و رفتم دستشویی آمدم بیرون رفتم صبحانه رو حاضر کنم رفتم ارسلان رو صدا بزنم
ارسلان ارسلان
ار، جانم دیانا
دیا، پاشو بریم صبحانه بخوریم
ار، دینا عزیزم حال ندارم
دیا، پاشو ارسلان
ار، قربونت برم خوابم میاد
دیا، ارسلان
ار،....
دیا، هوف رفتم پایین صبحانه رو گذاشتم تو سینی بردم بالا
ارسلان قشنگم پاشو
ار،....
دیا،عشقم
ار،..
دیا،فهمیدم رو لبش رو بوسه ای زدم که لای چشم هاشو باز کرد
براش لقمه گرفتم مو طرف دهنش کردم گفتم بخور
ار، مرسی
دیا، خواهش میکنم
ار، چرا خودت نخوردی
دیا، آخه تنهایی از گلوم پایین نمیره
ار، قربونت برم
دیا، بعد صبحانه رفتم نشستم روی صندلی میز آرایشم موهام و شونه کنم ارسلانم هنوز روی تخت نشسته بود میخواستم شونه کنم که ارسلان گفت
ار، بده من شونه کنم
دیا، خوب بیا اینجا
ار، نه بیا رو تخت
دیا، پاشه
ار، شونت رو بده
دیا، بگیر
ار، آروم آروم موهاش و شونه میکردم
خوب بود
بچه ها زود تر ۶۰ تاییم کنید
ممنون از حمایت هاتون
فردا صبح
دیا، پاشدم دیدم ساعت ۱۰ روی ارسلان پتو انداختم و رفتم دستشویی آمدم بیرون رفتم صبحانه رو حاضر کنم رفتم ارسلان رو صدا بزنم
ارسلان ارسلان
ار، جانم دیانا
دیا، پاشو بریم صبحانه بخوریم
ار، دینا عزیزم حال ندارم
دیا، پاشو ارسلان
ار، قربونت برم خوابم میاد
دیا، ارسلان
ار،....
دیا، هوف رفتم پایین صبحانه رو گذاشتم تو سینی بردم بالا
ارسلان قشنگم پاشو
ار،....
دیا،عشقم
ار،..
دیا،فهمیدم رو لبش رو بوسه ای زدم که لای چشم هاشو باز کرد
براش لقمه گرفتم مو طرف دهنش کردم گفتم بخور
ار، مرسی
دیا، خواهش میکنم
ار، چرا خودت نخوردی
دیا، آخه تنهایی از گلوم پایین نمیره
ار، قربونت برم
دیا، بعد صبحانه رفتم نشستم روی صندلی میز آرایشم موهام و شونه کنم ارسلانم هنوز روی تخت نشسته بود میخواستم شونه کنم که ارسلان گفت
ار، بده من شونه کنم
دیا، خوب بیا اینجا
ار، نه بیا رو تخت
دیا، پاشه
ار، شونت رو بده
دیا، بگیر
ار، آروم آروم موهاش و شونه میکردم
خوب بود
بچه ها زود تر ۶۰ تاییم کنید
ممنون از حمایت هاتون
۶.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.