پارت ۲۰
دیا، آروم جوری که بیدار نشه داشتم خون رو پاک میکردم و میگفتم الهی من قربون اون غیرتی شدنت بشم من من فدات بشم دور سرت بگرم خون رو که پاک کردم چسب زدم به جاهایی که زخم بود یه کوشه لبش بود و یک خراش بزرگ کنار پیشونیش بود و یه زخم رو لبش چسب رو زدم و جعبه کمک اولیه رو روی میز گذاشتم حوصله نداشتم ببرم بزارم تو کشو
برگشتم نگاهش کردم قربون صدقش میرفتم که دستش دور کمرم حلقه شد و منو انداخت رو خودش
دیا، چشاش رو باز کرد
ار، الهی قربون اون غیرتی شدنت برم من من فدات بشم دور سرت بگردم بمیر برای اون زخمات
دیا، عه بیدار بودی
ار، آره پس چی
دیا، دیوونه
ار، الهی من پیش مرگت بشم خدا نکنه که همچین خانم خشکلی برای زخمای من بمیر
دیا، .. خنده ..
ار، قربون خندهخندهات
دیا، عه خدانکنه
ارسلان
ار، جونم
دیا، جاییت درد نمیکنه
ار، نه البته وقتی تو کنارمی دردی رو احساس نمیکم
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.